Guftiman Online Community
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.
ورود

كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟

تغییر پوسته


 دفتر شعر انجمن I_folder_new_bigدفتر شعر انجمن Full-Bucket-icon
Latest topics
» معرفي سايتهاي مفيد
دفتر شعر انجمن Empty2014-04-24, 14:32 by Admin

»  آیا از رئیس جمهور خود رضایت دارید؟
دفتر شعر انجمن Empty2013-11-07, 04:50 by sekander

»  دانلود ترانه هایی عارف جعفری(َترانه یی جدید مادر از عارف جعفری)(Download Madar Aref Jafari )
دفتر شعر انجمن Empty2013-04-08, 17:07 by Admin

» کلپ "براي تاريخ"مربوط به فاجعه افشار و خيانت مزدورها
دفتر شعر انجمن Empty2013-01-17, 15:22 by Admin

»  مزاری ماندگار ترین تلاش درتاریخ هزاره های افغانستان
دفتر شعر انجمن Empty2013-01-17, 15:22 by Admin

» مجموعه سخنرانی های بابه مزاری
دفتر شعر انجمن Empty2013-01-17, 15:22 by Admin

» دمبوره خانه آبه میرزا|Damboora
دفتر شعر انجمن Empty2013-01-05, 15:15 by Admin

»  غزل
دفتر شعر انجمن Empty2012-12-30, 20:22 by عبدالمتین کریمی

» دانلود آلبوم صیاد از عارف جعفری(Download Sayad-Aref Jafari)
دفتر شعر انجمن Empty2012-12-28, 19:20 by mostafa

» اسم كسي كه دوسش داري
دفتر شعر انجمن Empty2012-11-18, 02:00 by mojtaba

» بیا تو زیبا ترین جمله ای رو که دوست داری بگو
دفتر شعر انجمن Empty2012-11-18, 01:45 by mojtaba

» haghighat!
دفتر شعر انجمن Empty2012-11-18, 01:18 by mojtaba

» امروز صبخ تو خودم خورد شودم تاحالا چند بار بخاطر افغانی بودنت غرورت شکست
دفتر شعر انجمن Empty2012-10-13, 00:52 by pakota

» تست آنلاين تعيين سطح زبان انگليسي
دفتر شعر انجمن Empty2012-09-03, 01:39 by REZA LOVE AFG

» بهترین آموزشگاه زبان انگلیسی تو مشهد كجاست ؟
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-29, 13:34 by مهدی

» دیوان صوتی حافظ از روی تصحیح علامه قزوینی و استاد قاسم غنی
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-19, 15:45 by tamana

» كاروان ورزشي افغانستان در بازي هاي تابستاني لندن 2012
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-19, 13:19 by tamana

» پروژه امارات برای دور زدن تنگه هرمز افتتاح شد
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-16, 13:34 by tamana

» گلشیفته زن روسپی افغان !
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-15, 18:39 by tamana

» نمائی از شغل های متفاوت در افغانستان
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-15, 17:55 by tamana

» عکس زن
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-15, 17:54 by tamana

» جغرافیای ایرانِ شاهنامه
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-12, 17:15 by tamana

» راه‌پیمایی اعتراضی به تیرباران یک زن در شمال کابل
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-12, 12:57 by tamana

» رفسنجانی خاطرات خود از 'مسائل مهم' را کجا ثبت می کند؟
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-11, 13:15 by tamana

» فتح اصفهان
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-10, 17:03 by somayerezayi

» درخواست بازداشت عاملان حمله به خانه مهاجران افغان در یزد
دفتر شعر انجمن Empty2012-07-07, 13:22 by somayerezayi

» عکاس باشي
دفتر شعر انجمن Empty2012-06-20, 22:42 by somayerezayi

» کسب مقام دوم عکس انترکشن توسط نجیب الله مسافر
دفتر شعر انجمن Empty2012-06-20, 22:15 by somayerezayi

» پدیده جدید موسیقی افغانستان عارف جعفری
دفتر شعر انجمن Empty2012-06-20, 22:10 by somayerezayi

» دانلود کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت
دفتر شعر انجمن Empty2012-05-26, 21:48 by tamana

» Download Shahname Ferdowsi دانلود شاهنامه فردوسی
دفتر شعر انجمن Empty2012-05-23, 11:03 by tamana

» تست آنلاین افغانستان شناسی
دفتر شعر انجمن Empty2012-05-22, 15:32 by tamana

» جاپان ۵۰۰ بورس تحصیلی به دانشجویان افغانستان اعطا کرد
دفتر شعر انجمن Empty2012-05-22, 06:46 by mirvais

» شعر افغانستان
دفتر شعر انجمن Empty2012-05-18, 23:10 by Admin

» نگاهی به سه فلم؛ مستند کردن شهر کابل
دفتر شعر انجمن Empty2012-05-18, 19:02 by Admin

» نگاه کوتاه بر کارتون بُـزِ چـینـی+دانلود
دفتر شعر انجمن Empty2012-05-18, 18:53 by Admin

» دروغ جدید خبرگزاری مهر درباره نشست غزنه
دفتر شعر انجمن Empty2012-05-18, 12:11 by Admin

» صفحه طراحی بنر انجمن گفتمان
دفتر شعر انجمن Empty2012-05-12, 11:01 by ahmad siar

» روح الله نیکپا قهرمان افسانه ساز
دفتر شعر انجمن Empty2012-05-10, 18:24 by Admin

» شخصیت شناسی اعضای انجمن
دفتر شعر انجمن Empty2012-05-10, 14:29 by Admin

Poll

آیا از رئیس جمهور خود رضایت دارید؟

دفتر شعر انجمن I_vote_rcap64%دفتر شعر انجمن I_vote_lcap 64% [ 854 ]
دفتر شعر انجمن I_vote_rcap36%دفتر شعر انجمن I_vote_lcap 36% [ 488 ]

محموع راي ها : 1342


دفتر شعر انجمن

+3
hamid
hadi
Admin
7 posters

Go down

دفتر شعر انجمن Empty دفتر شعر انجمن

پست by Admin 2010-05-02, 11:00

لینا روزبه شاعر و ژورنالیست جوان افغان، از سال ۲۰۰۳ میلادی تاکنون، به عنوان گوینده نطاق در صدای آمریکا مشغول به کار است لینا روزبه از والدینی هراتی در شهر کابل بدنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را تا صنف چهار در کابل ادامه داد و پس از این خانواده لینا افغانستان را ترک کردند و به ایران مهاجر شدند. لینا و خانواده اش، مدتی را نیز در پاکستان زندگی کردند و سپس به کشور کانادا مهاجرت کردند. لینا روزبه در شهر مونتریال کانادا، به تحصیل در رشته ژورنالیزم و علوم سیاسی پرداخت. او در سال ۲۰۰۳ میلادی به عنوان گوینده (نطاق) در رادیو صدای آمریکا مشغول به کار شد و در حال حاضر، گوینده بخش خبر در تلویزیون آشنای صدای آمریکا است.


نمونۀ شعر لینا «روزبه»




“من افغانم”

من نه تاجیکم نه پشتون، نی هزاره نه ز ترکم

نی ز ازبک، نه بلوچم نی ز ایماق سترگم

من به مذهب نی ز سنی، نی ز شیعه، نه ز سیکم

نی دورنگم، نی دروغم، نی فسادم، نی شریکم

نی شمالی، نی جنوبی، نه ز غربم، نه ز شرقم

نی ز کوی فتنه پیشان، نی پی تشویق فرقم

نی بفکر جنگ لفظم، نی بفکر تهمت و شر

نی زر اندوزم، نه نوکر، نی کلاه فتنه بر سر

خطه ام افغان ستانست، خاک ان از من سراسر

ما همه افغان و افغان سر بر سر با هم برابر

رود و دریایت خروشان، کوهسارت با جلالند

فصل هایت بی نظیر و مردمانت با کمالند

پاک بادا خطه من از کف شر و شرارت

مرده بادا هر که بردست صلح میهن را بغارت

خاک بادا بر دو چشمی کو ندارد تاب دیدن

دست مایان را چو زنجیر، متحد، با هم پریدن

مرگ بر خصمت همیشه، شاد زی بی درد ماتم

دور بادا از وجودت تکه های راکت و بم

سبز بادا، سبز بادا، نام تو بر جسم و جانم

زنده بادا، زنده بادا، کشورم، افغانستانم


اين مطلب آخرين بار توسط Admin در 2011-03-16, 19:34 ، و در مجموع 5 بار ويرايش شده است.

Admin
مدیر سایت
مدیر سایت

محبوبيت : 27
سن : 31
ارسالها : 582
امتياز : 1229
تاريخ عضويت : 30/04/2010

http://guftiman3.pops.tv

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by Admin 2010-05-02, 11:02

چشماي منتظر به پيچ جاده
دلهره هاي دل پاک و ساده
پنجره ي باز و غروب پاييز
نم نم بارون تو خيابون خيس

ياد تو هر تنگ غروب تو قلب من مي کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب هميشه واسه من نشوني از تو بوده
برام يه يادگاريه جز اون چيزي نمونده

چشماي منتظر به پيچ جاده
دلهره هاي دل پاک وساده
پنجره ي باز و غروب پاييز
نم نم بارون تو خيابون خيس

ياد تو هر تنگ غروب تو قلب من مي کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب هميشه واسه من نشوني از تو بوده
برام يه يادگاريه جز اون چيزي نمونده

تو ذهن کوچه هاي آشنايي
پر شده از پاييز تن طلائي
تو نيستي و وجودم و گرفته
شاخهء خشک پيچک تنهایی

ياد تو هر تنگ غروب تو قلب من مي کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب هميشه واسه من نشوني از تو بوده
برام يه يادگاريه جزءاون چيزي نمونده


اين مطلب آخرين بار توسط Admin در 2010-05-02, 11:15 ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.

Admin
مدیر سایت
مدیر سایت

محبوبيت : 27
سن : 31
ارسالها : 582
امتياز : 1229
تاريخ عضويت : 30/04/2010

http://guftiman3.pops.tv

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by Admin 2010-05-02, 11:03

تو چشام اشکي نمونده
تو دلم حرفي ندارم
ديگه وقت رفتنمه
سفر دور و درازه
انتظار روز برفي
تو دلم داغ زده سرما
انتظار آفتاب گرم
تو دلم يخ زده اما
برف و بوران ، ابر و بارون
چيکه چيکه توي ناودون
روز ابري، روز سرما
انتظار روز برفي ..


اين مطلب آخرين بار توسط Admin در 2010-05-02, 11:17 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.

Admin
مدیر سایت
مدیر سایت

محبوبيت : 27
سن : 31
ارسالها : 582
امتياز : 1229
تاريخ عضويت : 30/04/2010

http://guftiman3.pops.tv

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by Admin 2010-05-02, 11:04

ون روزا ما دلی داشتیم
واسه بردن جونی داشتیم
واسه مردن کسی بودیم
کاری داشتیم
پاییز و بهاری داشتیم
تو سرا ما سری داشتیم
عشقی و دلبری داشتیم

اون روزا ما دلی داشتیم
واسه بردن جونی داشتیم
واسه مردن کسی بودیم
کاری داشتیم
پاییز و بهاری داشتیم
تو سرا ما سری داشتیم
عشقی و دلبری داشتیم

کسی آمد که حرف عشق را با ما زد
دل ترسوی ما هم دل به دریا زد
به یک دریای توفانی
دل ما رفته مهمانی
چه دور ساحلش
از دور پیدا نیست
یک عمری راه و در قدرت ما نیست
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
به امیدی که ساحل داره این دریا
به امیدی که آروم میشه تا فردا
به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره
به عشقی که نمیبینی شباشو بی ستاره
دل ما رفته مهمانی
به یک دریای طوفانی
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل همونجاست


اين مطلب آخرين بار توسط Admin در 2010-05-02, 11:18 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.

Admin
مدیر سایت
مدیر سایت

محبوبيت : 27
سن : 31
ارسالها : 582
امتياز : 1229
تاريخ عضويت : 30/04/2010

http://guftiman3.pops.tv

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by Admin 2010-05-02, 11:05

[size=18]
تو چشام اشکي نمونده
تو دلم حرفي ندارم
ديگه وقت رفتنمه
سفر دور و درازه
انتظار روز برفي
تو دلم داغ زده سرما
انتظار آفتاب گرم
تو دلم يخ زده اما
برف و بوران ، ابر و بارون
چيکه چيکه توي ناودون
روز ابري، روز سرما
انتظار روز برفي ...
[/size]

Admin
مدیر سایت
مدیر سایت

محبوبيت : 27
سن : 31
ارسالها : 582
امتياز : 1229
تاريخ عضويت : 30/04/2010

http://guftiman3.pops.tv

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty طاقــــت بیار رفیق؛

پست by Admin 2010-05-02, 11:19


طاقــــت بیار رفیق؛

طاقت بیار میشه شنید/ خندیدن دلخواه رو
تو زنده میمونی رفیق/ طاقت بیار این راه رو
طوفانو پشت سر بذار/ اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه/ فردا پر از آزادیه


طاقت بیار رفیق/ دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق/ خورشید پشت ماست
طاقت بیار رفیق/ ما هر دو بی کسیم
طاقت بیار رفیق/ داریم می رسیم


دنیا اگه تاریک شد/ دستهای فانوس و بگیر
با من بیا، با من بیا/ چیزی نمونده از مسیر
سرما و سوز برف رو/ آهسته پشت سر بذار
امروز وقت خواب نیست/ ما با همیم، طاقت بیار


طاقت بیار رفیق/ دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق/ خورشید پشت ماست
طاقت بیار رفیق/ ما هر دو بی کسیم
طاقت بیار رفیق/ داریم می رسیم


طاقت بیار رفیق

طاقت بیار رفیق...

Admin
مدیر سایت
مدیر سایت

محبوبيت : 27
سن : 31
ارسالها : 582
امتياز : 1229
تاريخ عضويت : 30/04/2010

http://guftiman3.pops.tv

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty زندگی

پست by Admin 2010-05-02, 11:21

زندگی، یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق
زندگی، یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق
زندگی، یعنی دویدن بی امان در وادی عشق
رفتن و آخر رسیدن بر در آبادی عشق
می توان هر لحظه، هر جا عاشق و دلداده بودن
پُر غرور چون آبشاران بودن اما، ساده بودن
می شود اندوه شب را از نگاه صبح فهمید
یا به وقت ریزش اشک شادی بگذشته را دید
می توان در گریهء ابر با خیال غنچه خوش بود
زایش آینده را در هر خزانی دید و آسود
می توان هر لحظه هر جا...

Admin
مدیر سایت
مدیر سایت

محبوبيت : 27
سن : 31
ارسالها : 582
امتياز : 1229
تاريخ عضويت : 30/04/2010

http://guftiman3.pops.tv

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by Admin 2010-05-02, 11:24

سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره
خودش گیر گرفتار
همون بهتر که ساکت باشه این دل
جدا از این ضوابط باشه این دل
از این بد تر نشه رسوایی ما
که تنها تر نشه تنهایی ما

که کاره ما گذشته از شکایت
هنوز هم بایبندیم در رفاقت
میریزه تو خودش دل غصه هاشو
آخه هیچ کس نمیخواد قصه ها شو

کسی جرمی نکرده گر بما این روز ها عشقی نمیورزه
بها یی داشت این دل بیشتر ها که در این روزا نمی ارزه

سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش دار

Admin
مدیر سایت
مدیر سایت

محبوبيت : 27
سن : 31
ارسالها : 582
امتياز : 1229
تاريخ عضويت : 30/04/2010

http://guftiman3.pops.tv

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by hadi 2010-05-19, 22:12

سلام افغانستان وظنم


سلام ای افغانستان زیبا! وطنم
سلام ای جنت زیبای افغان وطنم
ای وای وطنم کابل جان وطنم
ای وطنم عشقم اففان وطنم
ز تو دور سفرکرده ام وطنم
ز هجرانت کباب گشته ام وطنم
جز عشق تو در دل ندارم وطنم
آباد باد مرز و بوم افغان وطنم
ز هجرت نالم شب و روز وطنم
دریایی ز فرو شکوه و نشاط وطنم
همیشه آزاد و تابان خواهمت وطنم
تویی مام من ای مهربان آریا وطنم
اگر تاریخ مملو ز افسانه داری وطنم
من افسانه ها را دوست دارم وطنم
اگر آب و هوایت ز گرد است وطنم
من آن گرد ها را دوست دارم وطنم
سلام ای افغانستان زیبا وطنم
سلام ای جنت زیبای افغان وطنم

شاعر: محمد عظیم الفتی
دفتر شعر انجمن F9CBA877-2F16-48F0-A8EA-AE68AB0231EC_mw450_mh300
hadi
hadi
فعال
فعال

محبوبيت : 12
سن : 33
ارسالها : 34
امتياز : 65
تاريخ عضويت : 09/05/2010

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by hadi 2010-05-19, 22:14

شعری که
میخوانید ار محمد کاظم کاظمی (تولد 1346)شاعر معاصر افغانی است. او این شهر را در
ثنای یکی از دوستان شهیدش سروده است.







مسافر
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدم خاکسترت را
به دنباله ی دفترچه ی خاطراتت
دلم گشت هر گوشه ی سنگرت را
و پیدا نکردم در ان کنج غربت
به جز اخرین صفحه ی دفترت را:
همان دستمالی که پیچیده بودی
در آن مهر و تسبیح و انگشترت را
همان دستمالی که یک روز بستی
به آن زخم بازوی هم سنگرت را
همان دستمالی که پولک نشان شد
و پوشید اسرار چشم ترت را
سحر گاه رفتن زدی با لطافت
به پیشانی ام بوسه ی اخرت را
وبا غربتی کهنه تنها شدی
مرا اخرین پاره ی پیکرت را
و تا حال می سوزم از یاد روزی
که تشییع کردم تن بی سرت را
کجا می روی؟ ای مسافر درنگی
ببر با خودت پاره ی دیگرت را
hadi
hadi
فعال
فعال

محبوبيت : 12
سن : 33
ارسالها : 34
امتياز : 65
تاريخ عضويت : 09/05/2010

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by hamid 2010-06-23, 18:10

اوقـیانوس موّاج اشعار مولانا دو قـطعۀ ذیل را برگزیده ، تقـدیم میکنم :

بنمــــــای رخ که باغ و گلستام آرزوست
بکشای لب که قـنــــد فـراوانم آرزوست

ای آفـتاب حســــــن برون آ دمی ز ابــــــر
کان چهــــــرۀ مشعشع تابـــانم آرزوست

گفـتی ز ناز بیش مرنجــــان مــــــرا برو
آن گفـتنت که بیش مرنجــــانم آرزوست

زین هـمــرهان سست عـناصِر دلم گرفـت
شیــــــر خــدا و رستم دستانم آرزوست

دی شیخ با چـــــراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولـــــم و انسانم آرزوست

گفـتند یافـت می نشود گشتــــتـه ایـــــــم ما
گفـت آنکـه یافـت می نشود آنم آرزوست

* * * * * * * * * *
وقـت آن آمد که من سوگنــــــــــــــد ها را بشکنم
بندها را بــــردرانــــــــــــــم پند ها را بشکنم

چرخ بد پیــــــــــوند را من برگشـــــــــایم بند بند
همچو شمشیــــــــــــــر اجل پیوندها را بشکنم

پنبه ای از لاابالی در دو گـــــــــــــــوش دل نهم
پند نپـــْــــــــــــذیرم ز صبر و بندها را بشکنم

مهر برگیـــــــرم ز قـفـل و در شکــــرخانه روم
تا ز شاخــــی زان شکـر این قـندها را بشکنم

تا به کی از چند و چون آخر ز عـشقــــم شرم باد
کــــی ز چونــــــی برتر آیم چند ها را بشکنم
hamid
hamid
فعال
فعال

محبوبيت : 7
ارسالها : 41
امتياز : 72
تاريخ عضويت : 01/05/2010

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by hd 2010-06-23, 23:43



تا از دیـار هســـتـی در نیســـتي خـــزيدیم



از هر چه غير دلبر، از جان و دل بريديم



با کاروان بگویید از راه کعبه برگرد



ما يار را به مستي، بيرون خانه دیدیم



لبیک از چه گویید ای رهروان غافل



لبیک او به خلوت، از جام مي شنيدیم



تا چنددر حجابیدای صوفيان محجوب



ما پردۀ خـودي را در نیســـتـی دریديم



ای پرده دار کعبه!بردار پرده از پیش



کز روی پردۀ دل، ما پرده را کشيدیم



ساقي بريز باده در ساغـــر حــریفان



ما طعم بادۀ عشق از دست او چشیدیم
hd
hd
ممتاز
ممتاز

شهر : هرات -افغانستان
محبوبيت : 9
ارسالها : 414
امتياز : 765
تاريخ عضويت : 07/06/2010

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by Admin 2010-06-26, 15:50

هادي جان هر وقت خواستي مطبلي رو از جايي كپي كني اول تو وردپد كپي كن بعد از ورد پد به اينجا كپي كن

Admin
مدیر سایت
مدیر سایت

محبوبيت : 27
سن : 31
ارسالها : 582
امتياز : 1229
تاريخ عضويت : 30/04/2010

http://guftiman3.pops.tv

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by hd 2010-06-26, 22:18

با سلام
جناب مدیر والا هر مدله که بگی گذاشتم ولی مشکل از سایت شماست
hd
hd
ممتاز
ممتاز

شهر : هرات -افغانستان
محبوبيت : 9
ارسالها : 414
امتياز : 765
تاريخ عضويت : 07/06/2010

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 15:40

یار بیوفـــــا


راستی را یار مــــا با گــــوش دل نشنید حیف

چــون به شیوهء دروغ خـــویش مینازید حیف

نقص او را شمــهء اظهار کـــــردم خسته شد

خیر را گفتم بــــــوی امــــا زمن رنجید حیف

نیگویی میکردمش افسوس بــــد بینی نمـــــود

رشته مهـــر و محبت از میان ببـــــرید حیف

پینه اندر جــــامه اش میدوختم با خـــــون دل

دامن را از جهالت عــــــاقبت بــــدرید حیف

علت ویرا بـــــآب دیــــــده میـــــــــدادم صفا

در عوض او خاکرا با صــــورتم پاشید حیف

روی خود را از بساط صدق گردانیــد و رفت

راه نا همواری تـاریکی بخود بــــگــزید حیف

بسمل از آنکس کــــــــه تـو امید یاری داشتـی

سیلی از نــــا امیدی بـــــر رخت کوبیـد حیف

از بسمل بادغیسی
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 15:42

خــــوابم ز مـــژه پریـــــده امشب

آهــم بــه فلــک رسیــــــده امشب

سیلاب سـرشک همچـــــو دریـــا

جــاری است ز هـردو دیده امشب

رفت از دل من قــــــــرار و آرام

وحشـــی صفتــم رمیـــــده امشـب

جــانــا ز جـــدایی تـــــو جـــانــم

از غصــه به لـب رسیـــده امشـب

از دورویی روی لالـــــه رنگـــت

خــون از مــژه ام چکیــــده امشب

از هجــــر حلال ابــــــــــــروانت

قــــدم چــــــو کمـان خمیده امشـب

بسمل صفت از خـــدنگ مــــژگان

مـــرغ دل مـــن تپیـــــــــده امشب

محجوبه زار بینــــــــــــــــــوا را

افعیــــی غمت گــــزیـــــده امشب


اين مطلب آخرين بار توسط mahtab در 2010-10-22, 07:32 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. (Reason for editing : چپ چین بود)
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 15:43

نیست شـــوقی کــه زبان باز کنـــم از چـــه بخوانم؟

من کـــه منفور زمـــانم، چه بخوانم چـــــــه نخوانم

چـــه بگویم سخن از شهـــد، که زهــراست به کامم

وای از مشت ستمگـــــر که بکــــــــوبیده دهــــانــم

نیست غمخـــوار مــرا در همه دنیا کــــــه بنـــــازم

چــــه بگریم، چـــه بخنــدم، چـــه بمیرم، چـه بنالـم

من و این کنج اســارت، غــم نـــــاکــامی و حسرت

کـــــه عبث زاده ام و مهــــــــر ببـــاید به دهـــانــم

دانم ای دل کــــه بهـــاران بـــود و مـــوسم عشرت

من پــــر بسته چـــه سازم کـــــــه پـــریدن نتوانم

گـــرچه دیری است خمـــوشم، نـــرود نغمه زیـادم

زان که هـــر لحظه بـــه نجــوا سخن از دل برهانم

یــــاد آن روز گـــرامی کـــــه قفس را بشگـافـــــم

سر بــرون آرم ار این عــزلت و مستــانه بخوانـــم

من نــــه آن بیــــد ضعیفـــم کـــه ز هــر باد بلـرزم

دخت افغـــــانم و بـــرجاست کــــه دایم به فغـــانـم

از نادیا انجمن
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 15:46


اذیت و آزار

در کنارم غــم او هست چــــــرا يار نبـــــاشد

مونس و همــــــدم و همراز وفـــــــادار نباشد

بخدا مـی برم از شهر شــــما رخت بجـــــای

که در آن جـــا خبـــــر از اذيت و آزار نباشد

عمر بگذشته و بغير از تــــــــو ستم هيچ ندیـدم

هیچ شوخي بـخــــدا چـــــون تو دل آزار نباشد

تا تو بيرون شوی از خـانه من از رشک بميرم

چون کسي نيست به زلف تو گـــــــرفتار نباشد

راز صـد باديه درد اســت به جان تو ( بريدآ )

که بغير از تـــــــــو کسی خسته و بيمار نباشد


از نجیب بـــرید
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 15:50

درد فراق

از فــــــــراق یار دارم امشب بسیار غــــــــم

میرسد از کـــوچه غم، شهرغـــــم، بازار غم

ندارم محـرم رازی تـــــا کنــــــــد دردم دوا

گرد دوری اش کــــرده بـــــر سرم انبار غم

در امید بـــــرق وصلی تا بسوزد این انبار را

بوی کوی اش کند دور از ســـــرم دیوار غم

کـــــــی توان تحمل باشد وزن کـــــوه کاه را

مور ضعیف حمــــــل نتواند یک خروار غم

خواب وصلش می بینم هرگه و هر لحظه ای

بی سبب میکنـد از خـــــواب شیرین بیدار غم

از بسکــــــه چشیدم طعم تلخ فـــــــراق کنون

در نظرم وصل غم، شادی غـــــــم، دیدار غم

در محفل لالــــه و نسرین نبود شادتـــــر زمن

از من مگر ساخت خارتر از خس و خــارغم

دیگر مجالی نیست ترا از درد فــــــــــــــراق

جمال! چنگ زدن غم، می زدن غم، گفتـارغم


از جمال الدین امیری
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 15:52

یک شعله درد


امشب بیـــــا پرنــــــــدهء غمگین، امشب کـــــــه من شکسته ترینم

از بـــــــــاغ چشم های تو شاید، یک دسته گــــــل ، ستــاره بچینم



در من بمیرای همــــــهء من ، در مـــــن بشور ای همـــــه، عشق

آنجـــــــا خدا، خـــــــدای جهان است، اینجـا منم خـــــــدای زمینم



یک موج غم: سکوت خروشان، یک جرعه عشق، عشق فـروزان

یک شعله درد: شعلـــــهء ایمان، آتش زده بـــــــه خـــــــرمن دینم



آنجا روم کــــــه راه تو آنجـــــــا، آنجا رسم که جـــــــای تو آنجا

در دوزخ ار امیــــــد تــــــو باشد بیــــــزار از بهشت بــــــــرینم



ای شعر ای طلـوع مقـــــــدس، در من بتــــاب و پنجـــــره واکن

شــــاید درخــــت های دهــــم را ، در تـــــــو دو بـاره سبز ببینم


از پرویز آرزو


اين مطلب آخرين بار توسط mahtab در 2010-10-22, 07:35 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. (Reason for editing : چپ چین بود)
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 15:54

كس نشد پيدا كــــه در بزمت مـــرا يــاد آورد

مشت خــــاكم را مــگر بر درگهت بــاد آورد



يك رفيق دست گيری در جهـــان پيــــدا نشــد

تــــا بپــــــای قصر شيرين نعش فرهـاد آورد



در دل خــــوبان نمی بخشــــد اثــــر آيا چـرا

سنگ را آه و فغــــــان من بــــــه فرياد آورد



آرزوی مرغ دل زين شيوه حيرانم كه چيست

تير خــــــون آلود خــــود را نزد صياد آورد



در صف عشــاق ميبالــــــد دل نــــــاشاد من

گـــــر بدشنامی لب لعـــلت مــــــرا ياد آورد



دل كند لخت جـــــگر را نذر خشم گـــلرخان

همچو آن طفلی كــــه حلوا پيش استــاد آورد



باشد آن روزی كه آنشوخ فــــرامش كـار من

يــــــاد از حــــــال من غمگين ناشـــــاد آورد



كيست تا ازروی غمخواری درين دشت جنون

بهر دست وپــــــای من زنجير فـــــولاد آورد



عشقری از روی عــــــلم و فن نميسازد غزل

اينقـــــــدر مضمون نــــــو طبع خدا داد آورد


از عشقری
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 16:00

ای دوستان ای دوستان من خوش سرای كيستم
آيينــــه ســــــان در حــــيرتم محو لقای كيستم

باشد اميدی در دلم، مطلـــوب من معلوم نيست
در كلبهء خـــــود منتظر بهـــــر صدای كيستم

شور محبت در ســــرم ، سودای الفت در دلم
با يك جهـــــان بيگانـــــگی من آشنـــای كيستم

هرجــــــا بقــــــدر و قيمتم، با آبـــرو با عزتم
با ستر و پــــرده اينچنين، زير لـــــوای كيستم

هرشی مرا وافررسد،هرخواهشم حاضر رسد
مسرور و شاد از بخشش بــــی منتهای كيستم

در پيش رويم پيشرو آيا كــــه می باشد روان
مانند ســــــايه مـــــی دوم اندر قفــــای كيستم

عمرم گذشته از نود صد ســاله گردم عشقری
در دهر فانــــی زنـــده از آب بقـــــای كيستم

من عشقری شــاعرم خـــــانه بدوش و دربدر
تيلنگ گـويان روز و شب يارب گدای كيستم


از عشقری
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 16:03

شهر دل


ای نـگاهـت آرامـش،یک نگاه دیگــرکـن

ســاغـرغــزلهــایـم بانــگه، معـطــرکــن

ازشـمیم گــفتـارت بـوی یــاس می خیـزد

بـانســیم دیــدارت روح مـن مشجــرکــن

واژه های شعرمن بی توساکت وسردست

رنگ وبوی شعرم باش ، ظلمتـم منورکن

ازنـوا فـتادافـسوس بلــــبل غــزل هـایــم

جام خامـشی بـشکن نغمــه ام مصورکــن

پیش چشم خون بارم بـارقیب می خندی؟!

حـــل ایــن معمــارا ، ازکـرم مـیسرکـــن

گــشته سٌـست وبـی بــنیاد رشتـه محبتهـا

خاطرات شهـــردل عـاشــقانه ازسرکـــن

عصرجمعه شد ایدوست دیده ام چراغانیست

ســوی کلـبه ی کفاش یک نـگاه دیگــرکــن
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 16:09

دانـــــی کــــه صدایــــی تــــو آرام کند جانم

این زار رخ زردم چــون رنگ خزان دریاب

مکن نـاصح نصیحت بر دل پــر درد ما بیجا

همچو جان در قلب مایی از رگ گردن قریب

نعــره یی حق شد بلنـد از زود ایــرادش زنند

مپـرس از من تــــو حـال من خیـال یار میآید

آن نگـــــاه آتشینت می کنــــــــد دل را کباب

زچشم مست او مستم که خندان میروم امشب

از گوشه چشــــم مــــــه نـــــو باز پیام است

این نفیر نغــــز را گــــر آسمــانـــی گفته اند

شبنمی در گل چکیــد یاد رخساری برفت

نی پی شهرت حـریصم نی به پشت نامها

دلـی افسرده دارم که وامانده حـزین اینجا

ای شـــــوخ چشم مــــاه رخ عشوه گر بیا

ای حسن در نقـــاب تـــــو رخشنده آفتاب

عشق آمد ساخت رسوا شهـره مجنون مرا

این فصل جوانی که چو هنگام بهار است

ضرب شمشیر ملامت در جگـر داریم ما

پیمانــــــه و صهبایم از جــــام دل بیتاب

ایام وصل یــــار دو چنــــدان خجسته باد

هجــران شــــام تار بــه پایــان نمی رسد

لب جـــز سخن یار به دنیــای خموشست

در جنون عشق دیدم هجر شبخـــونم زند

سابق به خرابات همــه شور و نوا بود

در مـــــدح مـــــولانا جــــامـی هروی

این تمنـــــــــــای جهانداری بس است

تا بــــه کی در خـــویش مـــی بینیم ما

از شــور شــر دنیا ماندم به زمین تنها

اهــل سخن نیستی خـــــامــــوش باش

زاهدا بـردار دستت را ز کار وبار ما

لفظ دری کــــه ســــــراسر هنر است

هــلال مــــاه نــو آمــــد نشانی

ساقی : بنمــــــای ســـــاغر ما

ای ز تو صد پـاره گریبان مرا
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 16:13

غنچهء معرفت

آنـــان که نـــورعشق تو نا دیده ، دیده اند

صد نـــــام نـــا شنیــــده تهء دل شنیده اند

عطـر وجــــود ولمس عـــدم راز کــائنا ت

اهـــل تصوف از مـــی این حـق چشیده اند

ســــر را بدرد دادی و عقــلت نشد فـرو غ

آرامــــی است بـــــال و فقیران پریده اند

موج نظــر کف است شنو حرف عمق بحر

راز فـــــــروتنان چــو به گوهر رسیده اند

هر ذرهء عـــالمیست پــــر از گنج معرفت

در رقص صـوفیا ن زشجر غنچه چیده اند

ادیـــان صفت ز اوج بــــرا زندگـــــی کند

مـــــردا ن دیر و راه طـــریقت خمیده اند

دوری نمــــا(سلامت)از انان که این زمان

از حرص روی و قلب زمین را دریده اند
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 16:16

نامهء پدری به فرزندش

یادت نره

گـــوش کن ای جان من تا این سخن یادت نــــره

قصه تــــاریخ این خـــــاک کهــــن یادت نــــره

داستــــان راد مــــــردان وطن یــــــادت نــــره

درکنــــار بستــــــرت گپ های من یــــادت نره

گــــــرچه انسانــــی ولی ادم شدن یــــادت نره

قیمتی از هــــــــر طرف دیده درایی مــــی کند

دالــــــــر وکلدار هم قدرت نمائی مــــی کند

با غــــریبان زندگـــــی هم بی وفائی مــــی کند

هـــــر کجا پا میگذاری زن گــــدائی مــــی کند

کـــــودک لب تشنـــه آن بیــــــوه زن یادت نره

یـــــاد ایامیکه من جــــوش بهــــاری داشتم

در میــــان دوست ودشمــن اعتبــــــاری داشتم

روزهــــا با دختر همســـــایه تــــاری داشتم

با بت مــــرغوله مـــــوُ بوس وکنــــاری داشتم

قصه شیـــرین وعشق کــــوهکــــن یــادت نره

خـــاکزادی لیک پــــرواز عقــــابت داده اند

از دم شمشیر مــــردان نیــــــز آبت داده اند

درس قـــــربانی در هر فصل کتــــابت داده اند

دایم از میخـــــانه وحدت شـــرابت داده اند

ملت ســــر برکف وسنگـــر شکــــن یادت نره

روز وشب دیدم که طفلان درفغان افتــــاده بود

ازخیـــال نـازک شان رنگ نان افتــــاده بود

گــــویا سنگ ستـــــم از آسمــان افتــاده بود

طایر بــــی بال وپر از آشیــــــان افتـــــاده بود

داستــــان نــــا تمـــــــام فقـــــر زن یادت نره

ای وطن تــــو زاد گــــاهی مــــردم داناستی

یکدمـــی بر خـود نظر کن از همــــه بالا ستی

زادگـــــاهی جامی وخوشحال و مــــولاناستی

از سنـــــائی وعطـــار وبــــوعلــــی سیناستی

این زمـــــان آوارگـــان بــــی وطن یادت نره

سال ها ما در نفــــاق خویش وحدت کرده ایم

دررهء بــــربادی خود سخت خدمت کرده ایم

دشمن خودرا به خاک خویش دعوت کرده ایم

گردن خود را به پیش هرکس پت کرده ایم

کشمکش هــــــای درون انجمن یــــادت نره

گاهگـــــــاهی یاد آن شبهای پغمان هم به خیر

یاد فصل مستـــی انگــــور پروان هم به خیر

میله نو روز دربــــــار سخی جان هم به خیر

یاد یخمالک زدن هــــــای زمستان هم به خیر

چشن استقلال وشب هـــــای چمن یادت نره
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 16:24

آمــــد از پشت، غبـــــــارِ و بتابید ، برفت

شبنــــم عشق به این خـــانه بپاشید ، برفت

نم نمک بر رخ خوابم چو استاره ی صبح

سحــر آورد چو خــــورشید نمایید ، برفت

شاخ مهرش ، کـــه خم گشت زگـرمای تنم

میوه ی بـــاز برین سفـــره تکانید ، برفت

آن طلوع کـــرده ز آنسوی خیالات شیرین

گشت مهمــــان، ولی دیــــر نپایید ، برفت

لب این پنجــــره الهام هــــــوای غـــــزلی

آمد و چـــرخ زد و خویش سـرایید ،برفت
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2010-07-12, 16:26

رباعیات عمر خیام

من بنده عاصیــــم رضـائـــی تـــو کجــاست

تاریک دلم نـــــور و صفائـــی تـو کجاسـت

برمن بهشت ار بــطا عـــت بخشــــــــــــی

این مـــزد بود لطف و عطــــای تو کجاسـت

نیکی و بـــدی کــه نهـــــــاد بشــــــراست

شادی و غمــــــی که در قضا و قدر است

با چــــرخ مکــن احواله کانـــدر ره عقــل

چـــرخ از تـــو هزار بار بیچـاره تراسـت

زنهـــار زجـــام مـــی مرا قوت کنیــــــد

وین چهـــره کهــربا چــــو یاقوت کنیــــد

چـــون مرده شوم ببــــاده شویـــد مـــــرا

وز چـــوب رزم تخـتـه تابـوت کنید مــرا

هــــر جاه که گلـــی و لاله زار بــودست

آن لاله زخـــــون شهر یــــار بــــودسـت

هــــر برگ بنفشه کــــز زمین میـــرویــد

خالیست کـــه بر روی نگـــاری بــودست

لب بــر لب کــوزه بــردم از غــــایـت آز

تازو طلبــم واسطــه عمــــــــــــــر دراز

لب بـــر لب مــن نهـــاده میگفت بـــــراز

می خـــور کــه بــدین جهان نمی آئی بـاز

تا زهــره و مــه در آسمــان گشت پـــدید

بهتــر زمی نــاب کسی هیچ نـــدیــــــــــد

مـــن در عجبــم ز می فروشان که ایشـان

به زآنچــه فروشنــد چــی خواهنـد خریـد

بــر خیز و بیا بتـــــا بـــــــرای دل مــــــــا

حـــل کـــن به جمـــال خویشتــن مشکل ما

یک کــــوزه شراب تا بهم نـــوش کنیــــــم

زان پیش کــــه کـــوزه ها کننـــد از گل ما

گـــر می نخـــوری طعنــه مــزن مستانــرا

بنیاد مکـــــن تو حیلــــه و دستــانـــــــــــرا

تو غـــره بدان مشو که می نخـــــــــــوری

صد لقمه خــــوری که می غلامست آنـــرا

هــر چند که رنگ و بـــوی زیباست مـــرا

چون لالـــه رخ و چو سرو بلاست مــــرا

معلـــوم نشد کـــه در طــرب خـــانه خاک

نقاش ازل بهـــر چه آراست مـــــــــــــــرا
ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by AHMADFAROKHI 2010-08-26, 15:53

با صدهزارامیددرورای فاصله ها, دمی دارم و لبخندی برلب,با اینکه درونم درحسرت دیدار میسوزد.درشهریکه نگاه ها همه خسته و دلهاشکسته اندودرشهریکه نورخورشید را در ره میزنند چه گونه میشود کاروان گرانبهای آرزوهارابه مقصد رساند؟
AHMADFAROKHI
AHMADFAROKHI
فعال
فعال

محبوبيت : 3
ارسالها : 39
امتياز : 83
تاريخ عضويت : 23/08/2010

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by AHMADFAROKHI 2010-08-28, 15:29

ایکاش وطن ما دنیا,نژادما آدمی,دین ما انسانیت,زبان ما همدلی ,کار ما خدمت,فرهنگ ما جنگستیزی بود.
AHMADFAROKHI
AHMADFAROKHI
فعال
فعال

محبوبيت : 3
ارسالها : 39
امتياز : 83
تاريخ عضويت : 23/08/2010

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by mahtab 2010-10-22, 07:55

دریغ و درد 2

نمودند و ربودند ، آه
چه تصویری ! چه خوابی بود !
شبی ، اما شبِ تنها ،
شبِ پُر ماه .
و من رخشنده تر از خوابهایِ اختران بودم .
زمانی بر زمین ـ این یادم ست ـ امّا
من آیا راستی بر دوشِ او باری گران بودم ؟
زمانی بر زمین ، امّا به یادم هست
که آن شب گاه من انگار جزئی از مکان بودم .
***
نمودند و ربودند ، آه
پریشان یادم آید تکّه های محوی از تصویر .
بدانسان کز جوانی یادش آید پیر .
به یادم هست
کز آن راهی که رفتم ، هیچ دیگر برنگردیدم .
شبِ مهتابی و گُلگشتِ تنهایی
و آیا راستی در خواب بود آنها که می دیدم ؟
تماشا را کناری ایستادم ساعتی ، خاموش .
گمانم تپّه ای کوتاه بود ، آن گوشه ی صحرا .
و رویش پهنه ی گسترده ای هموار ،
تک افتاده درختی چند ، دور از هم ،
و قوسِ گنبدی از بامهایِ روستا ، پیدا .
و همچون شاخه ای پر خوشه ی ابریشمین ، در باد
دوان دود از سرش ـ بر آبیِ مهتابگون ـ بالا .
و گویا در کنارِ شرقیِ آن تپّه ـ یادم نیست ـ یا غربی ،
خمیده طاقِ پیشانی بلندی ، بیستون ، ضربی ،
و امّا ناتمام انگار ، و باقی مانده از دیرینه های دور
چو از اعصارِ پیشین یادِ گنگ و مبهمی در خاطرِ آفاق
و شاید یک بُرِش ، چون مقطعی از طاق .
و در سوی دگر ، زیرِ یکی از آن درختانِ غریب از هم
تک و تنها
بُزی خیزان بسویِ شاخه ای ، برپا .
و جُنبان سایه ی مهتابیش ، کمرنگ ،
به خاکِ تیره گون برجا و نا برجا .
صدایِ غرّشِ رعدی مرا ناگه به خویش آورد .
رها شد شاخه ی دستم ؛
بُزک ترسان بسویی جست و من چالاک ،
کشیدم ریشه های خویش را از خاک ؛
و سوی کوچه باغِ دیگری از شب روان گشتم ،
دلم چون سایه ی مهتابیم غمناک .
***
نمودند و ربودند ، آه !
کجا ؟ کی ؟ خوب یادم نیست .
دَوَد گهگاه
به لوحِ حسرتم ز آن آشنا تصویر خطّی چند ،
مِه اَندود و پریشان ، می درخشد ... می شود خاموش .
نپرسیدم
که من آن نقشِ خواب آلود را آیا
شبی در خوابهای ماتْفامِ کودکی دیدم ؟
و یا در عُمر و عالم های دیگر، پیش از این پیکر ؟
گمانم باغ بود و باغِ انبوهی .
نمی دانم ،
و شاید بیشه ای در دامن کوهی .
شبی شاداب ،
ـ شبِ شبها ـ
کشیده بر سرِ خود نازکِ نورانیِ مهتاب .
گریزان لحظه ها همسایه ی خواب و فراموشی .
سپهر آرام ،
و من تنها در آن بیشه ، روان با خویش و خاموشی .
سرم پر شور و دل بیتاب
و بر سازِ خموشی می زدم مضراب :
ـ « سلام ای شب ! شبِ مهتابی پائیز !
سلام ای لحظه های خوب ، سرشار از جمیلِ جاریِ هستی ،
عیارِ خوشترین آمیزه ی هشیاری و مستی ،
سلام ای خلوتِ پاکِ نجیب ، ای ژرفناهایِ زُلالِ
حسّ و اندیشه
سلام ای باغ ، ای بیشه . »
و باران نَرم نَرم از خیمه های روشنِ مهتاب می بارید .
و زیرِ گامهایم خِشْ خِشِ خُشکِ خزان تر می شد و خاموش .
و من پرشور و بی هیچ از شگفتی ، باز :
ـ « ببار ، ای روشنایِ پاک ،
فرو ریز ای نخستین نَم نَمِ بارانِ پائیزی
زُلالت را بر این افتاده تر از خاک . »
و خود را مثلِ موجی از هوا ، یا قطره ای باران ،
و شاید تکّه ای از کوه ، از شب ، از فضا ، احساس می کردم .
و روحم ـ در صمیمِ لحظه ها جاری ـ
چنان دمساز با روحِ طبیعت بود ،
که از هر بوده و باشنده ی دیگر ، به او نزدیکتر بودم .
و در من موج می زد شور .
و از من می تراوید آن نشاط و نور .
و نجوایِ سکوتم سایه می افکند تا بس دور .
ـ « خوشا این لحظه ی پرنور و از سیّاله ی جانِ جهان لبریز ،
خوشا این لحظه ی بشکوهِ برخورداری از بودن ،
خوشا من ، این منِ ناچیز ،
خوشا ما : باغ ، من ، مهتاب ،
و روح کائنات و این شبِ بارانی پائیز . »
و آنگه کائنات از لذّتِ این مهربان پیغام ،
گُلَش از گُلْ به شادی می شکفت و برق می زد شوق در چشمش
و من غَنجِ دلش را می شنیدم خوب
و می دیدم سماع و شور او را در پسِ آن ظاهرِ آرام
که ناگه غم ! ... هجومی شوم و غافلگیر
و ناگه پرده دیگر کرد سازم ـ دردمند ـ از سوزِ پنهانی :
ـ « من امشب از شما می پرسم ، ای ارواحِ شادِ کائنات ، آخر
چرا با این همه انسِ نجیب و آشنا جانی ،
مرا در جمعِ خود بیگانه می دانید ؟
و این تصویرهای نازنین را در خلوصِ روشنِ باور
ندیده سیر ، بیرحمانه و جاوید
به قعرِ ظلمتی بی روزنم رانید ؟ ... »
و می دیدم که روحِ کائنات انگار درخود می گدازد گرم
و رو می پوشد ، از بس شرم .
ـ « ... و امّا این شکایت نیست ، یا فریاد ، یا زنهار
همین می پرسد این فرزندِ خاک اَزْتان :
حکایت با که گوید ، یا امانت با که بسپارد ،
ز شومی های این نا مادرِ عیّار ؟
ز شومی های این فرزند و زنهار و امانت خوار ؟
حکایت با که گویم من
درین سودایِ آب و آفتاب و خاک ،
که من ، این کمتر از خاشاک ،
سبکتر از پرِ مرغانِ افسانه ،
و بی آزارتر از روحِ پروانه ،
به دوشِ این شترکین پیر مادَنْدَر
گرانتر می نمایم ز آن همه کوهان .
بیا ای نم نمِ بارانِ پائیزی
بشوی از روحِ این پروانه درد و گردِ اندوهان . »
***
نمودند و ربودند ، آه !
دیگر هیچ یادم نیست .

مهدی اخوان ثالث ، تهران ـ مهرماه 1347
از کتاب « در حیاط کوچک پاییز ، در زندان
mahtab
mahtab
ممتاز
ممتاز

شهر : ایران
محبوبيت : 11
سن : 35
ارسالها : 468
امتياز : 622
تاريخ عضويت : 06/06/2010

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by hd 2011-04-27, 04:41

گهي بـــــا خـاك يـكـسـانــم ، گهي بــا اشــك درمــانـم
گهي لــــرزنــده پــا هــا را بــســوي پـيـش مـيـرانـــم
گهي بــا خـــود سـخــن گـفـتـن گهي بـر آسمان حيران
گهي بــا بــال شــوق ، پــرواز مـيـكـردم چـو انسانــم
گهي يـــــك مـشـت پـر بـودن كــه هـر بـادي بـجـنـبـاند
گهي چـــون كـــوه پـابـرجـا ، نه هر طوفان برقصانم
گهي بــر خـود بـخـنـديــــدم چـــنـان خـنـديـن قـهـقـهـه
گهي بــــر ديـگــران بـا شـور و مستي هم دو چـنـدانم
گهي از ســـوز دل چـنـدان گريـسـتـم ، گريه ً هاي هاي
گهي بـــا عــشــق رو در رو شـــدن از ذوق گـريـانم
گهي صـــبـــر و شــكـيـبـــا و گهــي تـعـجـيـل در بـنـيـاد
گهي گرم و گهي سـرد و گهي خـامـوش و حـيـرانم
گهي صلح و گهي با جنگ ، گهي آشتي گهي بي رنگ
گهي آهـنـگ خـود بـودن گهـي بـــــا سـاز و سـامـانـم
نـه پـــشـتـونـم نـه اوزبـك نـي هـزاره ، تـاجـك و بـومي
نــه بـا ايـنـم نـه بـا آنـم ، فـقـط دانــم كــه افــغـــانـــم
گهي بـــوســـــم در مـــســـجــد گـهـي رخـسـار مهرويان
نـــه با ديـنـم نـه بـي ديـنـم فـقـط مـن يـك مـسلـمانـم
نــمـي گــويــم ســخـــن بـر كــج ، نـدارم الـفـتي بر چپ
نــه بـا راســتان ظـالـم بـي عـدالــت ، عهـد و پيمانم
وطــن ســوزد مـرا در هـجر خـود چـون شمع خاموشي
غــريب و بـي كـس و بـي مـيـهـنم در شـام هـجـرانم
گهي احـمـد گـهـي مـحـمـود گهي هادی گهي مقصود
گهي زهـري بـود اوقـات ، گهي شــريـن بـود نـانـــم
hd
hd
ممتاز
ممتاز

شهر : هرات -افغانستان
محبوبيت : 9
ارسالها : 414
امتياز : 765
تاريخ عضويت : 07/06/2010

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by ahmad siar 2011-05-02, 11:14

از خاطرات چه شد که فراموش شد پیام......با درد و رنج و غصه هم آغوش شد پیام
مُرد آرزوی وصل تو ای یار در دلش......در ماتم امید سیه پوش شد پیام
چون شمع نیم سوخته در رهگذار باد......از خشمِ پُر خروش تو خاموش شد پیام
نی اهرمن به یاد وی و نه فرشته ای......از یاد روزگار فراموش شد پیام
بگشای لب، بگوی حدیثی ز شور عشق......سر تا به پا به گفته تو گوش شد پیام


ahmad siar
ahmad siar
ممتاز
ممتاز

شهر : kabul afghanistan
محبوبيت : 2
سن : 36
ارسالها : 256
امتياز : 305
تاريخ عضويت : 04/07/2010

http://www.wahmadsiar.blogspot.com/

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by hd 2011-05-05, 01:12

نداي زجه شنيدم دويدم و ديدم



زقلب دختركي پاك خون روان شده است



و گريه هاي پسر مرده مادري بر گور



كه در بهار اميدش گلم خزان شده است



عجب تبرك نحسي وضو بگير و چماق



نمان زكشتن مردم دم اذان شده است



به ماشه ماشه ي آن اسلحه قسم خوردند



فقط گلوله ي سربي بهاي جان شده است



نصيب حادثه باشم اگر خطا گويم



در اين زمانه خداوند نردبان شده است

hd
hd
ممتاز
ممتاز

شهر : هرات -افغانستان
محبوبيت : 9
ارسالها : 414
امتياز : 765
تاريخ عضويت : 07/06/2010

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by hd 2011-05-10, 16:17

هميش به خاطر تو ميخوانــــــــــــــــــم هميش به خاطر تو مينــــــــــــــــــــازم
چرا به روح تو سرگردانـــــــــــــــــــــم چرا به سوگ تو افــتـــــــــــــــــــــــادم
روانه ام مكن اي دل تــــــــــــــــــــــــو به هر كجا كه روم جان تو را ميخواهم
نداني تو به كجاها ميـــــــــــــــــــــروي چرا به هر ديار بيگانــــــــــــــــــــــــــه
شوم فداي عزيزان وطـــــــــــــــــــــــن كنم ندامت ديار بيگانـــــــــــــــــــــــــــه
hd
hd
ممتاز
ممتاز

شهر : هرات -افغانستان
محبوبيت : 9
ارسالها : 414
امتياز : 765
تاريخ عضويت : 07/06/2010

بازگشت به بالاي صفحه Go down

دفتر شعر انجمن Empty Re: دفتر شعر انجمن

پست by Sponsored content


Sponsored content


بازگشت به بالاي صفحه Go down

بازگشت به بالاي صفحه


 
Permissions in this forum:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد