غزني شهر سلاطين
+2
omid
tamana
6 posters
صفحه 1 از 1
غزني شهر سلاطين
[right]
ولایت غزنی با داشتن 23378 کیلومتر مربع مساحت و 1200,000 نفر جمعیت در جنوب شرق و تا حدودی نسبتاً در مرکز افغانستان موقعیت دارد. مرکز این ولایت شهر غزنی است وبین جاده ی قندهار – کابل واقع شده است.این ولایت دارای پانزده واحد اداری بوده و ولسوالی های بزرگ آن اندر،مقر،قره باغ،جاغوری،ناور،ده یک و خواجه عمری هستند. غزنی ولایت مشهور در زابلستان و پایتخت غزنویان بود که در جنوب غرب پایتخت بین شاه راه عمومی کابل - قندهار در حدود 145 کیلومتری کابل قرار داشت.این ولایت دارای اماکن زیاد تاریخی است که می توان از تپه سردار،قصر سلطان مسعود،بالا حصار غزنی،دو منار نیمه تخریب شده،مقبره سنایی،بهلول صاحب،سبکتگین،مقبره سلطان محمود و بند سلطان نام برد. ولایت غزنی یکی از ولایت های باستانی کشور ما می باشد و از نگاه فرهنگ و ادبیات یکی از مراکز مهم وطن ما بوده که از سالیان دراز تا امروز از فرهنگ اصیل و پرغنای علمی و ادبی برخوردار می باشد. در طی دوران های تاریخ صدها شاعر،نویسنده،پژوهشگر،هنرمند،عالم و قهرمان در آن می زیسته اند که در غنا مندی فرهنگ و افتخارات ملی افغانستان عزیز نقش مهمی بازی نموده اند. خرابه های غزنی قدیم یعنی پایتخت سلسله ی غزنویان در شمال شرقی این شهر به فاصله ی 5000 متری از آن قرار دارد. نیزه بازی،شمشیر بازی،بیل بازی بازی های قدیمی این ولایت است و در این اواخر تیراندازی هم علاقمند دارد. آب و هوای غزنی کوهستانی و در محلات هموار نیمه صحرایی است. دریای سردِه غزنی،آب ایستاده،بنده سردِه،بند پَلتو،بند سلطان،بند یوسف خیل و بند زنه خان منابع مهم آبی این ولایت را تشکیل می دهد. در ولایت غزنی گندم،جو،جواری،انگور و الو بخارا به وفرت کشت می شود.مال داری و تربیه اسب در این ولایت معروف است. مرمر،آهن،طلا و آب های معدنی در غزنی وجود دارد.همچنان پوستینچه غزنی نیز شهرت زیادی دارد. از غذاهای معروف غزنی لاندی پلو،چاینکی و قیماغ می باشد. در این ولایت تقریباً 74 مرکز صحی وجود دارد که در تمام ولسوالی ها فعال می باشند.
---------------------------------------------------------------
معرفي مشاهير
اين شهر دانشمندان مسلمان فراوانی را در دامن خود پرورانيد که از جمله ی مهمترين آنها می توان به ابوالفضل بيهقی،حکيم سنايی غزنوی،عنصری ،منوچهری،مسعود سعد سلمان، علی بن عثمان هجويری،ابو ریحان بیرونی و بسياری بزرگان ديگر اشاره نمود
تاريخ
مختصری از تاریخ غزنی
گالري عكس
ولایت غزنی با داشتن 23378 کیلومتر مربع مساحت و 1200,000 نفر جمعیت در جنوب شرق و تا حدودی نسبتاً در مرکز افغانستان موقعیت دارد. مرکز این ولایت شهر غزنی است وبین جاده ی قندهار – کابل واقع شده است.این ولایت دارای پانزده واحد اداری بوده و ولسوالی های بزرگ آن اندر،مقر،قره باغ،جاغوری،ناور،ده یک و خواجه عمری هستند. غزنی ولایت مشهور در زابلستان و پایتخت غزنویان بود که در جنوب غرب پایتخت بین شاه راه عمومی کابل - قندهار در حدود 145 کیلومتری کابل قرار داشت.این ولایت دارای اماکن زیاد تاریخی است که می توان از تپه سردار،قصر سلطان مسعود،بالا حصار غزنی،دو منار نیمه تخریب شده،مقبره سنایی،بهلول صاحب،سبکتگین،مقبره سلطان محمود و بند سلطان نام برد. ولایت غزنی یکی از ولایت های باستانی کشور ما می باشد و از نگاه فرهنگ و ادبیات یکی از مراکز مهم وطن ما بوده که از سالیان دراز تا امروز از فرهنگ اصیل و پرغنای علمی و ادبی برخوردار می باشد. در طی دوران های تاریخ صدها شاعر،نویسنده،پژوهشگر،هنرمند،عالم و قهرمان در آن می زیسته اند که در غنا مندی فرهنگ و افتخارات ملی افغانستان عزیز نقش مهمی بازی نموده اند. خرابه های غزنی قدیم یعنی پایتخت سلسله ی غزنویان در شمال شرقی این شهر به فاصله ی 5000 متری از آن قرار دارد. نیزه بازی،شمشیر بازی،بیل بازی بازی های قدیمی این ولایت است و در این اواخر تیراندازی هم علاقمند دارد. آب و هوای غزنی کوهستانی و در محلات هموار نیمه صحرایی است. دریای سردِه غزنی،آب ایستاده،بنده سردِه،بند پَلتو،بند سلطان،بند یوسف خیل و بند زنه خان منابع مهم آبی این ولایت را تشکیل می دهد. در ولایت غزنی گندم،جو،جواری،انگور و الو بخارا به وفرت کشت می شود.مال داری و تربیه اسب در این ولایت معروف است. مرمر،آهن،طلا و آب های معدنی در غزنی وجود دارد.همچنان پوستینچه غزنی نیز شهرت زیادی دارد. از غذاهای معروف غزنی لاندی پلو،چاینکی و قیماغ می باشد. در این ولایت تقریباً 74 مرکز صحی وجود دارد که در تمام ولسوالی ها فعال می باشند.
---------------------------------------------------------------
معرفي مشاهير
اين شهر دانشمندان مسلمان فراوانی را در دامن خود پرورانيد که از جمله ی مهمترين آنها می توان به ابوالفضل بيهقی،حکيم سنايی غزنوی،عنصری ،منوچهری،مسعود سعد سلمان، علی بن عثمان هجويری،ابو ریحان بیرونی و بسياری بزرگان ديگر اشاره نمود
- Spoiler:
- شیخ رضی الدین علی بن سعید بن عبدالجلیل لالای غزنوی از عارفان قرن هفتم هجری است به طوریکه نوشته اند پدر وی سعید ، از عمو زادگان حکیم سنایی غزنوی بوده است. شیخ علی لالا مرید شیخ نجم الدین کبری است. گویند در پانزده سالگی شیخ نجم الدین کبری را به خواب دید و به طلب او سال ها گردید و در این مدت به خدمت صد شیخ رسید تا اینکه به فیض حضور شیخ نجم الدین کبری نائل گردید و به امر او به هندوستان رفت و به خدمت شیخ ابو رضای رتن یکی از بزرگان آن سرزمین رسید.به هر حال علی لالا از صد و شصت و چهار شیخ ، خرقه تبرک گرفته و سرانجام در سال 643 هجری در غزنین زندگی را بدرود گفته است. این رباعی از اوست: عشق ارچه بسی خون جگرها دهدت
میخور چو صدف که هم گهرها دهدت
هر چند که بار عشق باری است عظیم
چون شاخ بکش بار که برها دهدت
سنايي
سنایی با نام کامل "حکیم ابوالمجدود بن آدم سنایی" در قرن پنجم در شهر غزنین به دنیا آمد. سنایی پس از آن که با ادب و هنر پارسی آشنا شد و فنون سخن و شعر را آموخت مانند بسیاری از هم عصران خود به دربار غزنویان رفت. غزنویان با پاداش های زیادی که به اهل علم و ادب می دادند توانسته بودند تعداد زیادی از دانشمندان و شاعران و ... را در دربار خود به خدمت بگیرند. روزگار سنایی در دربار غزنویان به خوشگذرانی می گذشت ولی یک تحول روحی باعث شد تا مسیر زندگی سنایی تغییر کند. در مورد این انقلاب درونی در کتاب "نفحات الانس" جامی داستانی آمده است: «سلطان محمود سبکتگین در فصل زمستان به عزیمت گرفتن بعضی از دیار کفار از غزنین بیرون آمده بود و سنایی در مدح وی قصیده ای گفته بود. می رفت تا به عرض رساند. به در گلخن رسید که یکی از مجذوبان که از حد تکلیف بیرون رفته و مشهور بود به «لای خوار»؛ زیرا که پیوسته لای شراب خوردی، در آن جا بود. آوازی شنید که با ساقی خود می گفت که: «پر کن قدحی به کوری محمودک سبکتگین تا بخورم!» ساقی گفت: «محمود مردی غازی است و پادشاه اسلام!» گفت: «بس مردکی ناخشنود است. آنچه در تحت حکم وی درآمده است در حیز ضبط، نه درآورده می رود تا مملکت دیگر بگیرد.» یک قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پر کن قدحی دیگر به کوری سنائیک شاعر!» ساقی گفت: «سنایی مردی فاضل و لطیف طبع است.» گفت: «اگر وی لطیف طبع بودی به کاری مشغول بودی که وی را به کارآمدی. گزافی چند در کاغذی نوشته که به هیچ کار وی نمی آید و نمی داند که وی را برای چه کار آفریده اند.» سنایی چون آن بشنید، حال بر وی متغیر گشت و به تنبیه آن لای خوار از مستی غفلت هشیار شد و پای در راه نهاد و به سلوک مشغول شد.» پس از این واقعه سنایی به شهرهای هرات و نیشابور رفت و سپس راهی سفر حج شد. در همین سفر معنوی بود که بسیاری از شیفتگان حقیقت و عرفان را شناخت و مقدمات انقلاب درونی در وی پدید آمد. شاعر شوریده بقیه عمر را در کنج خلوت و انزوای صوفیانه گذراند و به تدوین و تنظیم اشعارش پرداخت. سنایی در سال 535 ه.ق درگذشت و مقبره اش در شهر غزنین است.
ویژگی های اشعار
شعر سنایی، شعری توفنده و پرخاشگر است. مضامین اغلب قصاید او در نکوهش دنیا داری و دنیاداران است. او با زاهدان ریایی و حکام ستمگر که هر کدام توجیه گر کار دیگری هستند، بی پروا می ستیزد و از بیان حقیقت ترسی ندارد. سنایی با نقد اوضاع اجتماعی روزگارش، علاوه بر بیان دردها و معضلاتی که دامن گیر زمانه شده است، نشان می دهد که شاعری اهل درد و دین است. لبه تیز تیغ زبان او در اغلب موارد متوجه دنیا دوستان و حاکمان ظالم است. سنایی بارها با تصویر زندگی زاهدانه پیامبر و معصومین و صحابه و تأکید بر آن در قصایدش، سعی دارد جامعه آرمانی خود- که عرصه ظهور در واقعیت پیدا کرده است- را نشان دهد. اندیشه زهد و عرفان نیز از مهمترین محورهای موضوعی در قصاید سنایی است. نکوهش دنیا، تفکر درباره مرگ، توصیه به گسستن از آرزوهای طولانی و بی حد و حصر، تذکر به خویشتن حقیقی آدمی، از مضامین رایج قصاید اوست:
ای مسلمان خلایق حال دیگر کرده اند
از سر بی حرمتی معروف، منکر کرده اند
شرع را یکسو نهادستند اندر خیر وشر
قول بطلمیوس و جالینوس باور کرده اند
عالمان بی عمل از غایت حرص و امل
خویشتن را سخره اصحاب لشکر کرده اند
خون چشم بیوگان است آن که در وقت صبوح
مهتران دولت اندر جام و ساغر کرده اند....
تا کی از دار الغروری ساختن دار السرور؟
تا کی از دارالفراری ساختن دارالقرار؟
بر در ماتم سرای دین و چندین ناز و نوش؟
در ره رعنا سرای دیو و چندان کار و بار.....
تا کی از دار الغروری ساختن دار السرور؟ تا کی از دارالفراری ساختن دارالقرار؟ بر در ماتم سرای دین و چندین ناز و نوش؟ در ره رعنا سرای دیو و چندان کار و بار..... اگر فردوسی و ناصر خسرو را استثنا کنیم، سنایی از اولین شاعران تفکر مدار تاریخ شعر فارسی است که با تزریق اندیشه عرفانی به کالبد شعرش، زمینه تحولی وسیع را در نگرش و شیوه فکر شاعران پس از خود به وجود می آورد و سایه سنگینش بر شعر فارسی تا چند قرن پس از او گسترده می شود. راهی که سنایی در پیش می گیرد، فقط منحصر به یک قالب نمی ماند؛ بلکه قدرت شاعر در به کارگیری الفاظ و تسلط او بر زبان شعر، همراه با اندیشه های بدیعی که دارد، به او این امکان را می دهد تا هم در غزل و هم در مثنوی و قصیده طرحی نو درافکند در صورتی که تا پیش از او، موضوع قصیده محدود به مدح پادشاهان و وابستگان درباری و احیاناً توصیفات طبیعی همچون بهاریه ها و خزانیه ها و ..... بود و نمایندگان مشخص این نوع قصاید، شاعرانی همچون عنصری ، فرخی و منوچهری بودند. سنایی از اولین شاعرانی بود که طرح مسائل اجتماعی و عرفانی و زهد و حکمت معنوی را در قصیده رایج کرد به طوری که هنوز بسیاری از قصاید او نمونه برتر قصاید اجتماعی، عارفانه و زاهدانه اند. در حوزه غزل نیز سنایی پنجره اشراق و جذبه های معنوی را گشود و غزل را زبان عشق و شور عارفانه کرد. سنایی در قالب مثنوی به بیان حکمت معنوی و ستایش پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با بیانی تمثیلی پرداخت که الهام بخش بسیاری از شاعران پس از خود، همچون خاقانی و نظامی و عطار و مولوی در سرودن مثنویهای عرفانی شد. بیهوده نیست که خاقانی برای اثبات ارج و عظمت شعرش، خود را با سنایی مقایسه می کند و مدعی است که جانشین شایسته سنایی است: چون زمان عهد سنایی در نوشت آسمان چون من سخن گسترد بزاد چون به غزنه ساحری شد زیر خاک خاک شروان ساحری نوتر بزاد و نظامی نیز مخزن الاسرارش را با حدیقه الحقیقه سنایی مقایسه می کند: نامه دو آمد ز دو ناموسگاه هر دو مسجل به دو بهرام شاه آن زری از کان کهن ریخته وین دری از بحر نو انگیخته آن به در آورده ز غزنه علم وین زده بر سکه رومی رقم و مولوی نیز درباره سنایی می گوید: عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم زبان شعر سنایی در قصاید و مثنویهایش زبانی سنگین و سخت است. اما غزلیات سنایی به حکم مضمون عاشقانه ای که دارند، لطیفترند. هنگام داوری درباره شعر سنایی همواره باید دو دوره فکری او را در نظر داشته باشیم؛ زیرا شعر او پیش از تحول و انقلاب درونی اش بیشتر با وضع موجود زمانه هماهنگ بود و او در این زمان شاعری مداح و مقلد محسوب می شد؛ اما پس از تحول درونی، شعر او نیز متحول شد و تفکر و حکمت معنوی مضمون اصلی شعر او شد.
آثار
1- دیوان اشعار: از سنایی قصاید، غزلیات، قطعات و اشعار پراکنده ای به جای مانده است که در مجموعه ای به نام دیوان اشعار گرد آمده است. 2- حدیقه الحقیقه: این مثنوی را الهی نامه نیز می نامند، دارای ده هزار بیت در ده باب است. سنایی سرایش آن را در سال 524 ه.ق شروع کرد و در سال 525 ه.ق به اتمام رساند. موضوعات این کتاب، علاوه بر ستایش خدا و رسول و آل و اصحاب او، درباره عقل و علم و حکمت و عشق است. حدیقه الحقیقه از منظومه هایی است که بر بسیاری از شاعران تأثیر گذارده است. سنایی با سرودن این منظومه، باب تازه ای را در سرایش منظومه های عرفانی در تاریخ ادب و عرفان گشود. شاعران بزرگی همچون خاقانی و نظامی به ترتیب تحفه العراقین و مخزن الاسرار را تحت تأثیر مستقیم این منظومه سرودند و سالها بعد، عطار و مولوی سرایش مثنویهای عرفانی را به اوج تکامل رساندند. 3- سیرالعباد: این مثنوی بیش از هفتصد بیت است که شاعر در آن به شیوه تمثیلی از خلقت آدم و عقل و مسائل اخلاقی سخن می گوید. 4- طریق التحقیق: این مثنوی نیز بر وزن حدیقة الحقیقه است و در سال 528 تمام شده است. 5- کارنامه بلخ: سنایی در هنگام توقف در شهر بلخ این مثنوی را سروده که حدود 500 بیت دارد و مبنای آن طنز و مزاح است و به همین جهت آن را "مطایبه نامه" هم گفته اند. 6- عشق نامه: حدود 1000 بیت دارد و موضوع آن حقایق و معارف و حکمت است. 7- دو مثنوی عقل نامه و تحریمة القلم 8- مکاتیب سنایی: از سنایی نوشته و نامه هایی به نثر هم موجود است که همه آنها در کتابی با عنوان مکاتیب سنایی به چاپ رسیده است. نمونه اشعار
جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که به جای تو کسم نیست
امروز منم عاشق بی مونس و بی یار
فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست
در عشق نمی دانم درمان دل خویش
خواهم که کنم صبر ولی دست رسم نیست
خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا، جای نفسم نیست
هر شب به سر کوی تو آیم متواری
با بدرقه عشق تو بیم عسسم نیست
گویی که طلبکار دگر یاری ، رو رو
آری صنما محنت عشق تو بسم نیست
تاريخ
مختصری از تاریخ غزنی
- Spoiler:
- شهر مشهوري است که
به سلسله غزنويان نام بخشيد و از قِبَل ايشان به شهرت جهاني رسيد.غزنين که
نام آن در شاهنامه نيز آمده ، در قرون اوليه اسلامي جزء شهرهاي ولايت
زابلستان بود و از زماني که به تصرّف صفاريان در آمد رو به آباداني بيشتر
نهاد .مؤلف تاريخ سيستان بناي آن را به يعقوب ليث صفار نسبت داده است. در
سال 350 که آلپتگين به عنوان سپهسالار سامانيان و والي خراسان عاصي شد و
روي به بلخ و بعد هم غزنين نهاد ، آن شهر مرکز حکومت او و بعد هم غلامان و
جانشينانش از جمله سبکتکين پدر سلطان محمود شد ، در نتيجه بر اعتبارش
افزوده گشت .
اين شهر در سالهاي پاياني سلطنت محمود مرکز قلمرويي
به وسعت ري تا هند و خوارزم تا سيستان بود و کاخ و باغهاي فراواني داشت
.در مورد وجه تسميه آن به نظر می رسد که غزنه معّرب و اندکی تغيير شکل
يافته گنجه باشد. لفظ غزنين هم به اعتقاد برخی تثنيه همان غزنه است .از آن
همه باغ ، محله و ميدان که بيهقی بار ها در کتابش يادها نموده ديگر در
غزنی خبری نيست و فقط دو موضع به اعتبار دو قبر يکی مربوط به سلطان محمود
و دو ديگر متعلق به سبکتکين که به ترتيب در باغ فيروزی و محله افغان شال
مدفون گرديده بودند قابل شناختند .آرامگاه سبکتکين بنايي ساده و محقّر است
که دارای سنگ نوشته اي قديمي است اما بقعه سلطان محمود و باغ آن که امروزه
روضه ناميده می شود و زيارتگاه مردم است بر طبق گفته معمّرين در زمان
پادشاهی امير حبيب الله (1319-1337ق)اعمار گرديده است.
اين شهر که
تقريباً هيچ سياح و جغرافيا نويسي فرصت ديدار و توصيف آن را در زمان
غزنويان نيافته ، حدود 120 سال پس از مرگ سلطان محمود ( در سال 543) چنان
توسّط علاءالدين حسين غوري ويران و به خاک و خون کشيده شد که از آن پس
علاءالدين به جهانسوز شهرت يافت و اهالي غزنين به « کن فيکون » و زير و
رويي دنيا « غورغزني » گفتند . اکنون شهر غزني که مرکز ولايتی به همين نام
نيز است در فاصلة 135 کيلومتری کابل قرار دارد . جاده کابل - قندهار به
موازات رودخانه غزني و ازکنار روضه مي گذرد .شهر کهنه در شمال شهر نو
(1959م) موقعيت دارد و در آن بالاحصاري به چشم مي خورد همچنين دورادور شهر
آثار خندق قديمي و بزرگي ديده مي شود .متأسفانه از دوران حکومت دودمان
سبکتکين ، فقط و فقط دو مناره نصفه و نيمه يکي از دوران بهرام شاه
(515-525ق) و ديگري در روزگار مسعود بن ابراهيم (500ق) باقي مانده است. در
اين اواخر (حدود 30 سال قبل) بقايايي از قصر مسعود سوم نيز از زير خاک
بيرون کشيده شد.
اين شهر دانشمندان مسلمان فراوانی را در دامن خود
پرورانيد که از جمله ی مهمترين آنها می توان به ابوالفضل بيهقی،حکيم سنايی
غزنوی،عنصری ،منوچهری،مسعود سعد سلمان، علی بن عثمان هجويری،ابو ریحان
بیرونی و بسياری بزرگان ديگر اشاره نمود
سازمان
علمى ، تعليمى و فرهنگى اسيسكو در ششمين كنفرانس وزراء فرهنگ كشور هاى
اسلامى كه در ليبيا برگزار گرديده است تصميم اتخاذ نمود كه در سال ۲۰۱۳
شهر غزنى از ميان شهر هاى آسيايى به صفت پايتخت فرهنگ اسلامى شناخته شود.
غزنه
به فاصله ۱۴۵ کیلومتری غرب کابل به مساحت ۳۲۷۹۷ کیلومترمربع در بین یک
سلسله کوهساران قرار گرفته و به گفته "وادیم ماسون" باستان شناس معروف؛
این شهر دارای مدنیت تاریخی ده هزار ساله میباشد. فقه اللغه نیز غزنه را
حتی قبل از اسلام مرکز زابلستان میداند.
کهن
ترین نام تاریخی این شهر به روایت بطلیموس "گزنگ" میباشد که در الفبای
خروشتی به رشته تحریر در آمده است و معنی "گنج" را میدهد. و ی غزنه را از
شانزدهمین شهر های "پاروپامیزاد" میداند. امیل بنونست"زبان شناس فرانسوی
آنر" گانزاگ " میگوید و در پارچه های بافته شده سغدی نیز "گزنگ" نوشته شده
که هر دو همان مفهوم گنج یا خزانه را افاده میکند حتا اعراب آنرا" کنز"
میگویند که دارای عین مفهوم"خزانه و گنج"میباشد.
نقشه فعلی غزنی با ۱۶ والسوالی
(
هیوان تسانگ سیاح چینایی بتاریخ ۲۵ جون۶۴۴م مطابق ۲۴ می دوباره از طریق
کشور ما عبور نموده است. وی در مورد غزنی در سفر نامه خود بخط "هو- سی-نه"
چنین نوشته است : که غزنه مرکز سلطنت "تیسوکیوچا"؛ اراکوزیا (زابلستان)
بوده و در عین حال شهریست خیلی مستحکم و استوار. غزنه در زمان فرود آمدن
کوشانی ها و یفتلی ها از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده چنانچه اخشنور
فرمانروای یفتلی ها برای تضمین وحدت آریانا کابل و گندهارا را از آخرین
بقایای عناصر کیلداری پاکسازی نموده و اراکوزیا و سیستان را از نفوذ
سامانیان نجات بخشید. که درنتیجه قبیله زابل و یفتلی در غزنه مسکن گزیدند
و بعد ها این منطقه را بنام زابلستان یاد نمودند.
دسته ای دیگری از یفتلی ها در کابل و غزنه پراکنده شدند و در فتوحات شرقی آریانا رول مهمی را بازی نمودند.
اسکندر
مقدونی در فتوحات آریانا از اراکوزیا (قندهار) نیز از سرزمین غزنه عبور
کرده و اسکندریه ای در این شهر بنا نموده است هر چند با تصادم با مردم
بومی این محل متحمل تلفات سنگینی در این ناحیه گردیده است.
غزنه
قبل از اسلام بخصوس در دوران کوشانی ها پیرو آئین بودایی بوده که بقایای
عناصر (گریگوبودیک) معبد شابهار (تپه سردار) شاهد این مدعاست.
مقبره
حضرت حکیم سنایی غزنوی شاعر و عارف بزرگ در شهر غزنی که
زیارتگاه اهالی غزنی و ولایات دیگر میباشد در روز های سه شنبه جوش و خروش
خاصی دارد.گفتنی است که پادشاه روم نیز به وصیت خودش در این محل به خاک
سپرده شده است.
از
اماکن دیگر این منطقه خرابه های شال و شالنج است. کلمه ی شال در زبان
سانسگریت به مفهوم مکان مقدس یا پناهگاه زائرین است که شالنج (شالیز )
روستا موجوده دارای همین مفهوم میباشد حکیم سنائی رحمه اله علیه میفرماید:
میزبان بودند دو عالم دو یوسف را به دو قحط
یوسف غزنی بدین یوسف مصری به نان
بود بتخانه گروهی ساختند بیت الحرام
بود بدعت جای قومی بقعه شالنگیان
به هر
حال سرزمین غزنه در دوره آریائی ها از لحاظ بازرگانی مقام نخست را داشته
به قول مورخان راه دوم تجارت افغانستان از شرق غزنه به ولایت پکتیا و از
آنجا به سرزمین کنونی پنجاب میرسید. غزنه "گازاکه" به معنی خزانه بقول
(گنگهم) از مستحکمترین بلاد شرق و به قول نانوس یونانی سرزمین بنیان
المرصوص (تسخیر ناپذیر) است.
ابن جو قل این شهر را معمور و گذرگاه هند با دو مرکز کابل و بامیان میداند.
مولف حدود العالم در مورد غزنه میگوید : (غزنه شهریست بر کوه نهاده و با نعمت و جای بازرگانان و با خواسته های بسیار)
و
بشاری مینویسد این شهر را چهار در بودی؛ در بامیان؛ در سیستان (دروازه
کنک)؛ در شنیز (دروازه ای میری).در گردیز ( دروازه بازار یا دروازه ای باز
راه ).
پس میتوان به حق حکم کرد که غزنه این شهر سلاطین
آل ناصر؛ این بلاد عالمان؛ شاعران و صوفیان نه فقط در هزار سال پیش بلکه
در پیش از اسلام نیز دارای نام و نشان و شهرتی بوده است هر چند نام غزنه
با نام محمود پیوند ناگسستنی خورده است.
غزنه و غزنویان
مردمان
غزنه از نگاه کتله های نژادی مربوط به نژاد آرین میباشند هرچند بعضی ها
غزنین را کلمه ترکیبی از "غز" (طایفه ای از ترکان) و "نین" به معنی محل
اقامت میدانند و مردم غزنی را مربوط به اقوام ترک میپندارند.به هر حال در
افق دانش و فرهنگ جهان تاب این مرز و بوم هزاران گلهای از بوستان علم و
ادب بشگفته ای چون مورخ شهیر ابوالفضل بیهقی؛ دبیر با تدبیر ابونصرمشکان؛
دانشمند نامدار ابوریحان بیرونی؛ سخنسرای ادب فارسی عارف والامقام سنائی
غزنوی؛ حماسه سرای معروف و بزرگ فردوسی, شیخ رضی الدین علی لالای غزنوی
(داتا گنج بخش)؛ شمس العارفین؛ سید حسن العلوی الغزنوی؛ شیخ اجل سرزری؛
قصیده سرای معروف فرخی سیستانی و عنصری بلخی و صدها شاعر و عارف و عالم
دیگر قابل ذکر است.
درسال
۱۳۸۶ ولایت غزنی دارای ۴۶۷ باب مکتب در مرکز و ولسوالی هجده گانه اش است
که ازجمله این رقم ۱۶۷ باب آن لیسه ۱۸۶ باب آن متوسطه و ۱۱۷ باب آن
ابتدائیه میباشد ۱۴۰ باب مکتب از جمله ۴۶۷ باب بدون تعمیر است و همچنان یک
باب دارالمعلمین نیز در غزنی فعالیت دارد.
به نقل از وزیر تحصیلات عالی قرار است در سال ۱۳۸۷ یک دانشگاه که قرار بود سال ها قبل در غزنی ایجاد می شد در این سال ایجاد گرددGhazni (gŭz'nē),
city (1981 est. pop. 31,200), capital of Ghazni prov., E central
Afghanistan, on the Ghazni River. Located on the Kabul-Kandahar trade
route, Ghazni is a market for sheep, wool, camel hair cloth, corn, and
fruit. The famed Afghan sheepskin coats are made in the city. Most of
the inhabitants are Tajiks. The city, named Ghazna in ancient times,
was flourishing by the 7th cent. but reached its peak (962-c.1155)
under the Turkish Ghaznavid dynasty. Mahmud of Ghazna built a
magnificent mosque, the Celestial Bride, there. The kings of Ghor
sacked Ghazni in 1149 but later (1173) made it their secondary capital.
Ogotai, a son of Jenghiz Khan, completed its downfall in 1221; Mahmud's
tomb and two high columns outside the city escaped destruction. In 1747
the city became part of the new kingdom of Afghanistan. Ghazni's strong
fortress was taken by the British in 1839 and 1842 during the Afghan
Wars. The main city on the Kabul-Kandahar highway, it became a
strategic military target during the Afghanistan War. The walled, old
city of Ghazni, with its numerous bazaars, contains the ruins of
ancient Ghazna
تاسيس سلسله غزنوى
در اواخر حکومت
سامانیان یکی از سپه سالاران ترک به نام اَلبتَکین کوشید با همدستی عده ای
دیگر،یکی از اعضای خاندان سامانی را به حکومت برساند که این اقدام با شکست
مواجه شد.پس از این ماجرا اَلبتکین راهی غزنی شد و حکومت آن جا را به دست
گرفت(351 هجری قمری). دولت سامانی که سخت گرفتار مشکلات داخلی بود و از
جانب ماوراءالنهر نیز با حکومت مسلمان و ترک نژاد ایلک خانیان درگیری
داشت،حاکمیت البتکین بر غزنی را پذیرفت.البتکین نیز خود را تابع سامانیان
اعلام کرد.حکومتی که البتکین بنیان گذاشت به دلیل انتساب به شهر
غزنی،بعدها به حکومت غزنوی مشهور شد. یکی از معروفترین جانشینان
البتکین،دامادش سَبکتَکین بود.سبکتکین توانسته بود کفایت و کارایی زیادی
از خود نشان دهد و توجه بزرگان ترک در غزنی را به خود جلب کند.هم زمان با
این تحولات،حکومت سامانی به منتهای ضعف خود رسیده بود.سبکتکین با اعلام
وفاداری نسبت به سامانیان و به بهانه ی سرکوب سرداران جاه طلب،از غزنی
راهی خراسان شد.او توانست تا حدودی اوضاع را به نفع خاندان سامانی آرام
کند.حکومت سامانی نیز نه تنها سبکتکین را در حکومت غزنی تثبیت کرد بلکه
اداره ی خراسان را به پسر او،یعنی سلطان محمود غزنوی،واگذاشت.محمود توانست
با بهره گیری از امکانات این منطقه ی پهناور و آباد،روز به روز بر قدرت
خویش بیفزاید.کمی پس از آن که سبکتکین از دنیا رفت(387 هجری قمری)،پسرش
سلطان محمود در غزنی به حکومت رسید.در همین زمان،ایلک خانیان با تصرف
بخارا به عمر حکومت سامانی پایان دادند.سلطان محمود غزنوی نیز با تصرف
نواحی جنوبی رود جیحون،قسمت هایی از قلمرو سامانیان را به متصرفات خود
اضافه کرد.بدین ترتیب،حکومت غزنوی به استقلال کامل دست یافت.خلیفه ی
عباسی(القادر بالله) نیز حکومت محمود را تأیید کرد. دوران سی و سه ساله ی
حکومت محمود بیش تر به جنگ با حکومت های همسایه و گسترش قلمرو حکومت غزنوی
سپری شد.او در بیش تر این جنگ ها به پیروزی دست یافت.علاوه بر استفاده از
سپاه کار آمد،وضع نابسامان حکومت های همسایه نیز در پیشرفت کار او مؤثّر
بود زیرا در این زمان،حکومت آل بویه دچار تجزیه شده بود.بقایای آل زیار در
گرگان حاکمیت ضعیفی داشتند.بازماندگان صفاریان در سیستان دچار اختلافات
خانوادگی بودند.بالاخره هندوستان نیز،به رغم ثروت فراوان،فاقد وحدت سیاسی
بود.
ضعف غزنويان
بعد
از مرگ سلطان محمود(421 هجری قمری) میان دو پسر او-یعنی محمد و مسعود-بر
سر حکومت اختلاف افتاد.این کش مکش پس از چند ماه با پیروزی مسعود پایان
پذیرفت اما آشفتگی و نابسامانی در حکومت غزنوی تمام نشد.مسعود فکر می کرد
که کارگزاران پدرش از به حکومت رسیدن وی چندان خشنود نیستند و از سر
ناچاری حکومت او را پذیرفته اند از این رو در صدد کنار گذاشتن آن ها
برآمد.بر اساس نوشته ی تاریخ بیهقی که مهم ترین متن تاریخی مربوط به دوره
ی فرمان روایی سلطان مسعود غزنوی است-در این زمان کارگزاران حکومت غزنوی
به دو دسته ی مخالف هم تقسیم می شدند.یکی پدریان یعنی کسانی که منصوب
سلطان محمود بودند و دیگری پسریان یعنی هواداران مسعود.از جمله پدریانی که
مسعود به سختی با او رفتار کرد،خواجه ابوعلی میکال معروف به حسنک وزیر
بود.مسعود که می دانست حسنک از موقعیت سیاسی و اجتماعی برجسته ای برخوردار
است،وی را به انحراف مذهبی متهم کرد زیرا مسعود با این کارها،خود را از
داشتن مشاوران و کارگزاران باتجربه محروم ساخت و از اعتبار حکومت غزنوی در
میان مردم کاست.
مسعود
غزنوی نیز حمله به هند را ادامه داد اما اصرار او در این زمینه در نهایت
به زیان حکومت غزنوی تمام شد زیرا دیگر از ثروت های افسانه ای هند که بخشی
از آن تأمین کننده ی مخارج سپاه و دربار غزنوی بود،خبری نبود.در نتیجه،بار
سنگین هزینه ها بر دوش مردم گذاشته شد.این وضع موجب بیزاری مردم به ویژه
اهالی خراسان از غزنویان شد.از سوی دیگر،توجه بیش از حدّ سلطان مسعود به
هند موجب شد که از قدرت یافتن قبایل سلجوقی در خراسان غافل بماند.
پس
از مرگ مسعود فرمان روایی غزنویان به قسمتی از غرب هند به مرکزیت لاهور
محدود شد.سرانجام در قرن ششم هجری،غوریان آخرین بقایای حکومت غزنوی را از
بین بردند.غوریان یکی از خاندان های با نفوذ در منطقه کوهستانی غور در
افغانستان امروزی بودند.
غزنی تا عهد غزنویان
کابل
واقع و ارتفاع آن از سطح بحر 2200 متر می باشد. شهر کهنه غزنی در موضع
بلندی موقعیت داشته و با حصار متینی احاطه شده است. در قسمت شمالی شهر در
بلندترین حصه ی آن تپه ،بالاحصار غزنی قرار گرفته که قلعه جنگی مستحکمی می
باشد.
منابع تاریخی
غزنی از اواخر قرن چهارم در تاریخ شهرت پیدا کرد و این درست زمانی بود که
پایتخت سلطان محمود غزنوی قرار گرفت و از آنجا در یک زمان در مشرق تا
هندوستان و در غرب تا بغداد حکم رانده می شد.
بررسی های تاریخی با تولد شرق شناس معروف نشان می دهد که موقعیت سیاسی
غزنی در زمان قبل از اسلام چندان روشن نبوده است. جغرافیا نویسان در یکجا
غزنی را در جزء ولایتی بشمار آورده اند که در قید حکومت سیستان بوده است و
همان جغرافیا نویسان در جای دیگر غزنی را از شمار ولایاتی میدانند که در
تصرف ملوک بامیان قرار داشته است.
اصطخری یک نسل قبل از سلطان محمود از غزنی در ذکر سیستان و توابع آن در
جمله شهرهای مشهور سیستان یاد کرده و درجای دیگر در ذکر اقلیم خراسان،
غزنی را از عمل بامیان بحساب آورده او نگاشته است غزنی باغ و بوستان دارد
و رودی در میان غزنی میرود. و در همه نواحی بلخ هیچ شهری توانگرتر و
پرتجارت تر از غزنی نیست، بحکم آن کی فرضه هندوستان است.
مولف نامعلوم حدود العالم من المشرق الی المغرب نیز غزنی را شهری با نعمت
سخت بسیار و اندر هندوستان دانسته که هنگام تالیف کتاب او در سال 372 ه ق
سرحدیست میان مسلمانان و کافران و جای بازرگانان و با خواسته بسیار بوده
است.
نویسنده جغرافیای خلافت شرقی بر مبنای پژوهش های خویش توضیح داشته که
جغرافیا نویسان عرب اقلیم کوهستانی رود هیرمند و رود قندهار را زابلستان
میگفتند. استعمال این اسم بسیار مبهم است و غالبا بر نواحی حول و حوش غزنه
اطلاق می شده است.
مقدسی نام بسیاری از روستاها و دهکده ها و شهرهای غزنه را ذکر نموده، که
محل هیچکدام آنها امروزه معلوم نیست، این نویسنده نام غزنه را بصورت غزنین
، به صیغه تثنیه، آورده ، هرچند در زمانهای بعد غزنی بیش از غزنه استعمال
گردیده. ولی مقدسی ذکر نکرده است که مقصد او از دو غزنه، چیست؟ وی همچنین
توضیح میدهد که تمام منطقه میان غزنین و کابل معروف است به کابلستان.
عده ای از دانشمندان غزنی را از جمله شانزده قطعه ای زمین میدانند که یکی
در کنار دیگر در چار طرف سلسله کوه هندوکش موقعیت داشته و نقاطی که از
آبهای این سلسله کوه آبیاری میشد، جزء اراضی مقدس اوستایی بوده. در
فرکرداول وندیداد از کتاب اوستا از آنها بنام سرزمین های مسعود و میمون
یاد شده است. دار مستتر موقعیت قطعه سیزده هم را در غزنی دانسته است.
همچنان پژوهشگران ( اوروا )( روه) یا (اوروه) را که در قطعه هشتم اوستا
ذکر گردیده ، در ساحه غزنی و یا طوس پیشنهاد نموده اند. پوهاند عبدالحی
حبیبی ( روه) را سرزمین بین کابل و قندهار تا نهایت دره بولان و کوتل
ماریکله میداند که حدود غزنی و قندهار را تا در یای سند شرقا در برمیگیرد،
استاد کهزاد نیز این نکته را تایید نموده است.
قابل یاد آوریست که ارگون و اراضی ماحول آن که قبلا جزء از ولایت غزنی در
تشکیلات دولتی بود و فعلا ولایت جداگانه ای است در بعضی منابع بنام جامع
(روه) و (اروه) ذکر گردیده که از نظر تلفظ بانام ذکر یافته در قطعه هشتم
اوستا شباهت لفظی بهم میرساند.
نام ومعنی
غزنه، غزنی و غزنین سه شکل یک کلمه اند ، که مورخین و جغرافیا نگاران
کلاسیک آنرا به هر سه شکل نگاشته اند. در تقویم البلدان تالیف ابوالفدا
همه جا از جمله در ذیل ذکر خراسان و مضا فات آن غزنه آمده است. بیهقی در
تاریخ مسعودی شکل صحیح آنرا غزنین خوانده است بعد به مرور در ضمن تلفظ
عامه شکل غزنی را بخود اختیار کرده است.
تاریخ قدیم غزنی تاریک است، بعضی ها آنرا با کازاکه که بطلیموس ذکر نموده
و در منطقه اترو پاتین قرار میدهد و یا با ( گازوس) یونانیان مطابق می
دانند. اما در این پاره دلیلی قاطعی در دست نیست نام (کانزاک ) شاید با
کمی اختلاف لهجه و تلفظ مشابه به کنجک و یا( گزنک ) معنی گنج و خزانه آمده
صورت دیگری از نام غزنی بوده است.
گنجک
کلمه پهلوی که امروز به مفهوم گنج استعمال میگردد، در آریانای قدیم به آن
عده شهرها و آتشکده ها اطلاق میگردید، که در آن ثروت ها و گنج ها نهفته و
نگهداری میشد. در این رابطه استاد پور داوود نگاشته است . در ایران قدیم
اسم گنجک تخصیصی به یک شهر معین نداشته ، بسا از شهرها چنین نامیده میشده
اند. ازآن جمله است گنجه در اران ( قفقاز) و غزنه یا غزنین در زابلستان در
افغانستان و غزنه نیز اصلا گنجک بوده است .
ورود به تاریخ
ظاهرا نخستین بار که از غزنی ذکری در تاریخ بعمل آمده ، هنگام کشور گشایی
کوروش کبیر پادشاه هخامنشی بوده است. کوروش پادشاه هفتم هخامنشی از سال
545تا 539 ق م در افغانستان که فاقد دولت مرکزی بوده، جنگ کرده . مردم
افغانستان شش سال تمام در برابر سپاه کوروش مقاومت نمودند و در جمله سایر
نقاط شامل افغانستان کنونی و یکی هم (گزکه) یعنی غزنه و دیگری (سیتاگیدیا)
یا هزاره جات بود که اکنون جزء ولایت غزنی است و کوروش آنرا به کشور خود
منضم نمود.
هنگام هجوم سکندر مقدونی به افغانستان از سال 330 ق م سپاه او با قیام
مسلحانه مردم افغانستان در طوس و هرات، غزنه و بلخ مواجه شده و مدت
چهارسال با مردم این مناطق در پیکار بود.
خط السیر سپاه سکندر مقدونی از اسکندریه به اراکوزی شهر کهنه قندهار بسمت
غزنی به اساس نظریه باستان شناسان از دامنه کوه هایی که بطرف شمال جاده
موتر رو موجوده غزنی تا قندهار افتاده، تعیین گردیده است. باستان شناسان
ایتالیایی که در تپه سردار غزنی حفریات نموده اند، عقیده داراند که در
حوالی شهر موجوده غزنی نیز شهر یونانی باید ساخته شده باشد. باوجودیکه
تاکنون اثری از آن بدست نیامده است ولی مرکزیت جغرافیایی غزنی چنین نظریه
را تایید میکند.
رییس قبیله کوشانی و نخستین پادشاه این سلسله بنام کجوله کدفیزس در حدود
سال 40 میلادی به خراسان حمله نموده و کاپیسا و کابل را فتح کرده . در
حوالی غزنه بامردم پوته که علیه او پیکار میکردند، مصاف داد وآنها مطیع
نمود.
ازسال 425 تا 566 م هیاطله یا یفتلی ها در تخارستان به تشکیل دولت
پرداختند. از قبایل یفتلی مشهور تر از همه (زاولی) است که در ساحه متصل
ولایت غزنی ساکن شده و آن علاقه بنام ایشان (زابل) یا زابلستان موسوم
گردید. مولف تاریخ سیستان در 304 ه ق زابلستان ناحیه را دانسته که غزنی
قصبه (مرکز) آن بوده و بعدها آباد گردیده و پایتخت سلاطین غزنوی شده است،
محمود غزنوی را بدین جهت محمود زابلی خوانده اند.
قدیم ترین ماخذی که از غزنی در آن نام برده شده ، نوشته زایران چینی ازآن
میان ( هیون تسنگ ) زایر و سیاح معروف می باشد. در مورد اوضاع اجتماعی قبل
از اسلام غزنی و مناظق شامل افغانستان کنونی، در آن هنگام در یادداشت ها و
سفرنامه های زایرین چینی مطالبی مغتنمی ثبت گردیده است. بخصوص هیون تسنگ
که در سال 629 م سفر خود را آغاز کرد و بسال 645 م با برخی از آثار مقدس
بودایی و 124 جلد کتاب به چین بازگشت. بنا به نگارش عبدالحی حبیبی او
مشاهدات سفر خود را در کتاب تحت عنوان سی ، یو، کی" یادداشت های عالم
غربی" نگاشت. هیون تسنگ در سال چهاردهم سفر خود هنگام مراجعت از کشمیر و
هند ولایت (تسو- کو- تو ) غزنی را بتاریخ 25 جون سال642 ه ق سیاحت نموده
است. این زایر به تفصیل از ولایت ( تسو- کو، چا) که پایتخت ان ( هو – سی
نا ) غزنه بود و شهر دیگری بنام ( هو ساله ) یعنی هزاره مساوی او زالای
بطلیموس داشت، یاد میکند و گوید که از هوساله چشمه ساری خیزد و به چند ین
شعبه تقسیم می شود. اقلیم آن سرد و دارای برف و ژاله است مردم آن خوشدل و
آزاد اند. در اصول جادوگری مهارت دارند و تحریر و زبان ایشان نیز با ممالک
دیگر اختلاف دارد. هون تسنگ وسعت ( تسو- کو – جا) را در حدود هزار( لی )
تقریبا معادل به 2500 میل می نویسد. از بیان جغرافیه نگاران و مورخان دوره
اسلامی نیز پدیدار است که نهایت جنوبی زابل از غزنه تا کرانه های هلمند و
سیستان میرسد و معبد معروف ( زون ) یازور که در کوه بلند سوناگیراست، در
همین سرزمین موقعیت داشته است. از یادداشت های زایر چینی برمی آید که
ولایت غزنی حاکمیت دولتی و پادشاه مستقلی داشته است . این پادشاه با
رعایای خویش پیرو کیش بودا و مذهب کبیر بوده ، علم و دین را دوست میداشتند
و از سلاله شاهان سابقه بوده است که مدتها قبل در اینجا حکم میرانده اند .
بنا به تصریح هیون تسنگ در یاد داشت هایش این شاه بنام ( لویک ) یاد می شد
که در غزنی گردیز حکومت داشته است.
لویکان غزنه دودمان قدیم بودند که در غزنی و گردیز و اراضی مربوط آن سلطنت
رانده و با کابل شاهان و رتبیلان زابل اتحاد و قرابتی داشتند و مورخان
دوره اسلامی از ایشان یاد کرده اند. نام یکی از اجداد این خاندان در سنگ
نوشته بغلان شیزو گرک پدر و" لویک بوسر" پسر هردو آمده که اولی در حدود
100 – م حیات بسر میبرد و هنگام نقر کتیبه در گذشته بوده است و دومی لویک
بوسر در کتیبه بغلان به نام شاه فغفور یاد شده که احتمال دارد حکمران این
سرزمین از جانب شهنشاه کوشانی بوده باشد و اوتو کونزوک کنار نک را بحیث
وزیر آب رسانی در سال 160 – م تعیین نموده که در کتیبه منقور سرخ کوتل
اسماء آنها مذکور است.
بقایای این خاندان تا عصر یعقوب لیث و سلطان مسعود در گردیز و دربار غزنه
موجود بوده اند. چنانچه آلپتگین در سال 351 ه موقعیکه از دربار سامانیان
به غزنی آمد حاکم غزنی ابوبکر لاویک بود. حاکمیت این خاندان بر سرزمین
غزنی و گردیز با لشکر فاتحان عرب، صفاریان و غزنویان قرن ها دوام داشت و
بالاخره شاهی ایشان در سال 365 ه بدست سبکتگین پدر سلطان محمود بر انداخته
شده، اما رجال این خاندان در دربار غزنی به حیث مردان دولت باقی ماندند و
به امور سیاست و سفارت می پرداختند.
در اسناد موجود از قرن 2 تا 10 مسیحی نام ده تن از رجال لویکان در تاریخ
آمده است که نخستین آن شیزو گرگ پدر لویک بو سر منقور در کتیبه سرخ کوتل
بغلان و آخرین آنها سهل بن مرسل بگفته عبدالحی گردیزی در سال 450 بوده
است.
گالري عكس
- Spoiler:
دوستان عزیز تصویری را که مشاهده می
کنید متعلق به کتابخانه حکیم سنایی می باشد که مدتی است در شهر غزنی بنا
گردیده.بالاخره بعد از چندین سال متمادی شاهد یک حرکت فرهنگی از طرف
دوستانمان در وزارت فرهنگ و وزارت معارف هستیم.البته که جوانان شهر سنایی
نیازمند داشتن کتابخانه ای مجهز به انواع کتاب ها هستند چون هرچه نباشد
روزگاری مهد علم جهان نیز همین شهر بوده است.
با توجه به اینکه اندک اندک داریم به سال ۲۰۱۳ نزدیک می شویم خوب باید وزرا و وکلای ما یک کمی شرم کنند چونکه تا حالا در کل شهر غزنی فقط ۱کتابخانه اعمار شده است و به خیال خودشان نیاز تمامی جوانان با استعداد این شهر را برطرف نموده اند.
البته شاید بگویید که شما فقط می خواهید
انتقاد کنید ولی نه من به نوبه خودم از این عمل بسیار خرسند هستم و تشکر
می کنم از تمامی کسانی که در این کار به نحوی سهیم بوده اند اجرشان با خدا
باشد.
در آخر باید بگویم امیدوارم که
مسئولان،وکلای خواب آلودمان در پارلمان،وزاری دوست داشتنی و رئیس جمهور
قندمان توجهات خاص خود را نسبت به این شهر باستانی متمرکز کنند.
http://img.graphicno.com/files/tol7umsffhiheas5imh9.jpg
آرامگاه سبکتگین پدر سلطان محمود غزنوی
آرامگاه سلطان محمود غزنوی
آرامگاه سلطان عبدالرزاق
آرامگاه علی لالا علیه رحمه
آرامگاه بهلول دانا
بالا حصار غزنی
پارک حکیم سنایی
تپه سردار
آرامگاه ابو ریحان بیرونی
آرامگاه حکیم سنایی غزنوی
اين مطلب آخرين بار توسط tamana در 2010-06-03, 12:48 ، و در مجموع 4 بار ويرايش شده است.
tamana- فعال
- محبوبيت : 19
ارسالها : 85
امتياز : 172
تاريخ عضويت : 31/05/2010
Re: غزني شهر سلاطين
هدف از ايجاد اين تاپيك ايجاد يك مرجع كامل در مورد شهرهاي افغانستان بوده و در آخر با مشاركت اعضا به يك تاپيك تبديل باشيد پس سعي كنيد در مورد كشور خودتون و بعد شهرتون كم كاري نكنيد آبرويشوم بره
ديگه چي ميخايد از غزني بدونيد فك نكم چيزي از قلم اوفتاده باشه
راستي منبا اين مطالب بيشتر از
http://ghazni.blogfa.com/
بود از مدير اين وبلاگ هم تشكر ميكنيم
ديگه چي ميخايد از غزني بدونيد فك نكم چيزي از قلم اوفتاده باشه
راستي منبا اين مطالب بيشتر از
http://ghazni.blogfa.com/
بود از مدير اين وبلاگ هم تشكر ميكنيم
tamana- فعال
- محبوبيت : 19
ارسالها : 85
امتياز : 172
تاريخ عضويت : 31/05/2010
Re: غزني شهر سلاطين
شما جديد هستيد چرا خودتون معرفي نميكنيد در بخش معرفي اعضا
http://guftiman3.pops.tv/---f9/-t314.htm#669
http://guftiman3.pops.tv/---f9/-t314.htm#669
darya- فعال
- محبوبيت : 13
ارسالها : 24
امتياز : 63
تاريخ عضويت : 18/05/2010
Re: غزني شهر سلاطين
جالب بود
معرفی مناطق مختلف برای اعضا
خوب ومفید است
خیلی از هموطنان غیر از منطقه وولایت خود اطلاعات زیادی در مورد سایر مناطق ندارند
معرفی مناطق مختلف برای اعضا
خوب ومفید است
خیلی از هموطنان غیر از منطقه وولایت خود اطلاعات زیادی در مورد سایر مناطق ندارند
hd- ممتاز
- شهر : هرات -افغانستان
محبوبيت : 9
ارسالها : 414
امتياز : 765
تاريخ عضويت : 07/06/2010
Re: غزني شهر سلاطين
[right]دوستان عزیز این هم لینک دانلودhttp://aks98.com/images/epexmrx12s125b8tns8.3gp
Re: غزني شهر سلاطين
غزنین
شهر غزنین یا غزنی (صحيح كلمه همان غزنین به نون آخر است و غزنه یا غزنی تلفظ عامه مىباشد) مرکز ولایت غزنین و از شهرهاى مركزى افغانستان است.
ساکنان شهر غزنین را "غزنوی" و در گوش عامه "غزنیچی" می نامند. موقعيت جغرافیایی اين شهر در ارتفاع ۲۲۱۹ متری از سطح دریا است و در سراشیبی ارتفاعات سفیدکوه كه به سوى جنوب امتداد مىيابد، قرارداد و بین جادهٔ قندهار-کابل واقع شده است.
در اطراف غزنین آرامگاه های چند تن از شعرا و دانشمندان نظیر مقبرهٔ ابوریحان بیرونی واقع است. خرابههاى غزنهٔ قدیم، پايتخت غزنویان در شمال شرقى این شهر به فاصلهٔ پنجهزار متری قرار دارد.
غزنین همچنین به داشتن مناره های ستاره شکلی از قرن دوازدهم میلادی مشهور است. این مناره ها باقیماندهٔ مسجد بهرامشاه هستند. اطراف این مناره ها با طرحهای هندسی تزیین داده شده اند. قسمت گنبد آنها خراب شده است.
[ویرایش] تاریخچهٔ غزنین
غزنه در قدیم مرکز زابلستان و شهرى بزرگ و ولايت وسيعى در خراسان بود. دانشمندان بسيارى مانند حكيم سنایی غزنوی از غزنین برخاستهاند و این شهر هزار باب مدرسه داشته است.
غزنی پايتخت غزنویان بود و سلطان محمود غزنوی سالها در آبادى و وسعت آن کوشید.
در جنگهایى كه ميان افغانها و انگلستان در سالهاى ۱۸۳۸ - ۱۸۴۲ م. واقع شد به تصرف انگليسها درآمده بود. ولی پس از جنگ دوم جهانی آنجا را ترك كردند.
[ویرایش] مکانهای تاریخی غزنین
* ارگ غزنین
* منارههای غزنین
* قصر سلطان مسعود غزنوی
* مقبرهٔ سبکتگین٬ بنیانگذار دودمان غزنوی
* مقبرهٔ سلطان محمود غزنوی
* مقبرهٔ سنایی غزنوی
* تپه سردار
مکانهای دیدنی دورهٔ غزنوی:
* باغ پیروزى: باغى كه محل نشاط و شراب و هم چنین انجام تشريفات رسمى زمان غزنويان، خصوصاً سلطان مسعود غزنوی بوده است. مقبرهٔ سلطان محمود نيز بر طبق وصيت خودش در آن باغ است.
* باغ صدهزار یا باغ صدهزاره
* باغ محمودی: باغى كه در زمان سلاطین غزنوى محل نشاط و شراب آنان بوده است.
* باغ هزاردرخت: باغى ساختهٔ سلطان محمود.
شهر غزنین یا غزنی (صحيح كلمه همان غزنین به نون آخر است و غزنه یا غزنی تلفظ عامه مىباشد) مرکز ولایت غزنین و از شهرهاى مركزى افغانستان است.
ساکنان شهر غزنین را "غزنوی" و در گوش عامه "غزنیچی" می نامند. موقعيت جغرافیایی اين شهر در ارتفاع ۲۲۱۹ متری از سطح دریا است و در سراشیبی ارتفاعات سفیدکوه كه به سوى جنوب امتداد مىيابد، قرارداد و بین جادهٔ قندهار-کابل واقع شده است.
در اطراف غزنین آرامگاه های چند تن از شعرا و دانشمندان نظیر مقبرهٔ ابوریحان بیرونی واقع است. خرابههاى غزنهٔ قدیم، پايتخت غزنویان در شمال شرقى این شهر به فاصلهٔ پنجهزار متری قرار دارد.
غزنین همچنین به داشتن مناره های ستاره شکلی از قرن دوازدهم میلادی مشهور است. این مناره ها باقیماندهٔ مسجد بهرامشاه هستند. اطراف این مناره ها با طرحهای هندسی تزیین داده شده اند. قسمت گنبد آنها خراب شده است.
[ویرایش] تاریخچهٔ غزنین
غزنه در قدیم مرکز زابلستان و شهرى بزرگ و ولايت وسيعى در خراسان بود. دانشمندان بسيارى مانند حكيم سنایی غزنوی از غزنین برخاستهاند و این شهر هزار باب مدرسه داشته است.
غزنی پايتخت غزنویان بود و سلطان محمود غزنوی سالها در آبادى و وسعت آن کوشید.
در جنگهایى كه ميان افغانها و انگلستان در سالهاى ۱۸۳۸ - ۱۸۴۲ م. واقع شد به تصرف انگليسها درآمده بود. ولی پس از جنگ دوم جهانی آنجا را ترك كردند.
[ویرایش] مکانهای تاریخی غزنین
* ارگ غزنین
* منارههای غزنین
* قصر سلطان مسعود غزنوی
* مقبرهٔ سبکتگین٬ بنیانگذار دودمان غزنوی
* مقبرهٔ سلطان محمود غزنوی
* مقبرهٔ سنایی غزنوی
* تپه سردار
مکانهای دیدنی دورهٔ غزنوی:
* باغ پیروزى: باغى كه محل نشاط و شراب و هم چنین انجام تشريفات رسمى زمان غزنويان، خصوصاً سلطان مسعود غزنوی بوده است. مقبرهٔ سلطان محمود نيز بر طبق وصيت خودش در آن باغ است.
* باغ صدهزار یا باغ صدهزاره
* باغ محمودی: باغى كه در زمان سلاطین غزنوى محل نشاط و شراب آنان بوده است.
* باغ هزاردرخت: باغى ساختهٔ سلطان محمود.
Re: غزني شهر سلاطين
سلام تمنا جانو سایر دوستانچند وقتی هست که من وب سایتhttp://www.madfan.irرو راه اندازی کردم و هدفم هم قرار دادن اطلاعات محل دفن بزرگان می باشد.من در این سایت سعی دارم که اطلاعات بزرگان همه کشور ها رو و یا بزرگانی که به اسلام یا فارسی مربوط می شن (در درجه اول) قرار دهم. بزرگان بسیاری در کشور زیبا ولی بسیار مهجور افغانستان مدفونند. من خیلی دوست دارم این بزرگان را در این سایت قرار بدم ولی جز زندگینامه هیچ چیز پیدا نمی کنم. من از شما دوست عزیز یا هر دوست افغانی که دستی تو اینترنت دارین و به این کار علاقه مند هستید تقاضا دارم که مرا در این کار یاری کنید.
من به اطلاعاتی که از این بزرگان نیاز دارم شامل عکس آرامگاه یا محل دفن و در صورت امکان موقعیت آن در نقشه google map هستشدر صورت ممکن اطلاعات را به ایمیل madfan.ir@gmail.com ارسال کنید ممنون می شوم.
من به اطلاعاتی که از این بزرگان نیاز دارم شامل عکس آرامگاه یا محل دفن و در صورت امکان موقعیت آن در نقشه google map هستشدر صورت ممکن اطلاعات را به ایمیل madfan.ir@gmail.com ارسال کنید ممنون می شوم.
smmwizard- مهمان
- محبوبيت : 0
ارسالها : 1
امتياز : 1
تاريخ عضويت : 15/11/2010
صفحه 1 از 1
Permissions in this forum:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
|
|
2014-04-24, 14:32 by Admin
» آیا از رئیس جمهور خود رضایت دارید؟
2013-11-07, 04:50 by sekander
» دانلود ترانه هایی عارف جعفری(َترانه یی جدید مادر از عارف جعفری)(Download Madar Aref Jafari )
2013-04-08, 17:07 by Admin
» کلپ "براي تاريخ"مربوط به فاجعه افشار و خيانت مزدورها
2013-01-17, 15:22 by Admin
» مزاری ماندگار ترین تلاش درتاریخ هزاره های افغانستان
2013-01-17, 15:22 by Admin
» مجموعه سخنرانی های بابه مزاری
2013-01-17, 15:22 by Admin
» دمبوره خانه آبه میرزا|Damboora
2013-01-05, 15:15 by Admin
» غزل
2012-12-30, 20:22 by عبدالمتین کریمی
» دانلود آلبوم صیاد از عارف جعفری(Download Sayad-Aref Jafari)
2012-12-28, 19:20 by mostafa
» اسم كسي كه دوسش داري
2012-11-18, 02:00 by mojtaba
» بیا تو زیبا ترین جمله ای رو که دوست داری بگو
2012-11-18, 01:45 by mojtaba
» haghighat!
2012-11-18, 01:18 by mojtaba
» امروز صبخ تو خودم خورد شودم تاحالا چند بار بخاطر افغانی بودنت غرورت شکست
2012-10-13, 00:52 by pakota
» تست آنلاين تعيين سطح زبان انگليسي
2012-09-03, 01:39 by REZA LOVE AFG
» بهترین آموزشگاه زبان انگلیسی تو مشهد كجاست ؟
2012-07-29, 13:34 by مهدی
» دیوان صوتی حافظ از روی تصحیح علامه قزوینی و استاد قاسم غنی
2012-07-19, 15:45 by tamana
» كاروان ورزشي افغانستان در بازي هاي تابستاني لندن 2012
2012-07-19, 13:19 by tamana
» پروژه امارات برای دور زدن تنگه هرمز افتتاح شد
2012-07-16, 13:34 by tamana
» گلشیفته زن روسپی افغان !
2012-07-15, 18:39 by tamana
» نمائی از شغل های متفاوت در افغانستان
2012-07-15, 17:55 by tamana
» عکس زن
2012-07-15, 17:54 by tamana
» جغرافیای ایرانِ شاهنامه
2012-07-12, 17:15 by tamana
» راهپیمایی اعتراضی به تیرباران یک زن در شمال کابل
2012-07-12, 12:57 by tamana
» رفسنجانی خاطرات خود از 'مسائل مهم' را کجا ثبت می کند؟
2012-07-11, 13:15 by tamana
» فتح اصفهان
2012-07-10, 17:03 by somayerezayi
» درخواست بازداشت عاملان حمله به خانه مهاجران افغان در یزد
2012-07-07, 13:22 by somayerezayi
» عکاس باشي
2012-06-20, 22:42 by somayerezayi
» کسب مقام دوم عکس انترکشن توسط نجیب الله مسافر
2012-06-20, 22:15 by somayerezayi
» پدیده جدید موسیقی افغانستان عارف جعفری
2012-06-20, 22:10 by somayerezayi
» دانلود کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت
2012-05-26, 21:48 by tamana
» Download Shahname Ferdowsi دانلود شاهنامه فردوسی
2012-05-23, 11:03 by tamana
» تست آنلاین افغانستان شناسی
2012-05-22, 15:32 by tamana
» جاپان ۵۰۰ بورس تحصیلی به دانشجویان افغانستان اعطا کرد
2012-05-22, 06:46 by mirvais
» شعر افغانستان
2012-05-18, 23:10 by Admin
» نگاهی به سه فلم؛ مستند کردن شهر کابل
2012-05-18, 19:02 by Admin
» نگاه کوتاه بر کارتون بُـزِ چـینـی+دانلود
2012-05-18, 18:53 by Admin
» دروغ جدید خبرگزاری مهر درباره نشست غزنه
2012-05-18, 12:11 by Admin
» صفحه طراحی بنر انجمن گفتمان
2012-05-12, 11:01 by ahmad siar
» روح الله نیکپا قهرمان افسانه ساز
2012-05-10, 18:24 by Admin
» شخصیت شناسی اعضای انجمن
2012-05-10, 14:29 by Admin